سرای نگارین

دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران، شاعر آیینی و مدرّس دانشگاه

سرای نگارین

دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران، شاعر آیینی و مدرّس دانشگاه

سرای نگارین

hadidehghanian4@gmail.com

اتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ‏ صَغْیِرٌ
وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَر

****

(ای انسان!)
آیا خود را
جرمی کوچک می‌پنداری؟
حال آن‌که
جهان بزرگ‌تری
در تو نهاده شده است.


*حضرت امیر(ع)*

آخرین نظرات

اصولِ «وزن خوانی»؛ مقدّماتِ «وزن دانی»

چهارشنبه, ۲۴ مرداد ۱۳۹۷، ۰۵:۳۱ ب.ظ

اصولِ

 «وزن خوانی»؛

مقدّماتِ«وزن دانی»

 

 

هادی دهقانیان نصرآبادی

(مدرسّ ادبیات فارسی یزد)

09138498701

 

 

ویژه داوطلبان کنکور، اُلَمپیاد و سنجش

پایه های دهم تا دوازدهم

رشته علوم انسانی

تابستان97

              

کِی «شعر تر انگیزد» خاطر که حزین باشد

                               یک نُکته از این معنی گفتیم و همین باشد

                                                                                                          «حافظ شیرازی»

از نظر حافظ «شعرِ تَر» همان شعری ست که «وزن» دارد. و در ادامه؛ شعری که «تَر(دارایِ وزن)» باشد «انگیزشی(جذب کننده)» نیز خواهد بود. یعنی وزن، مهمترین عامل جذب مخاطب به شعر است. شعری که «وزن» دارد، بسیار جذّاب تر است، تا شعری که فقط دارایِ «خیال پردازی» است.

برای نمونه: «من آمدم، من آمدم، خوشحال و خندان آمدم» که شعری «وزن دار» است، خوشایندتر از شعرِ «صبح است و من خورشید رویت را...» که خیالی و ادبی است، می باشد. و این بخاطر «ذهنِ وزن پذیرِ» آدمی ست. ما  برای گفتن وزنی که می خوانیم خیلی نباید تلاش کنیم، حتی اگر با نام و اصولِ شناختِ وزن ها آشنا نباشیم، امّا برای معنا و مفهوم آن وقت می گذاریم. برای آرایه و دستور و خیال شناسی هم. شعر نمونه اول را می توانیم-بصورت اولیه و خام در ذهن-اینگونه بیان کنیم: «دَن دَن دَدَن، دَن دَن دَدَن / دَن دَن دَدَن، دَن دَن دَدَن». و به همین شیوه نمونه دوّم: «دَن دَن، دَدَن، دَن دَن، دَدَن». با این تمرین هایِ خام می توان براحتی وزن را فهمید و بِکار بست.

حال؛ «وزن» چیست؟ وزن، پدیده ای ست معنوی که ذهن آدمی را به کاوش برمی انگیزد؛ و نیز؛ نظمی خاص است که بر مبنای تعداد «هجاها» شکل می گیرد. وزن در زبان فارسی با «مصراع» سنجیده می شود، و در هنگام تشخیص باید توجّه کامل به بیت موردنظر نیز داشته باشیم.

·       مثال از پروین اعتصامی:

ای گُربه تو را چه شد که ناگاه؛ / رفتیّ و دگر نیامدی باز؟!

شما با خوانش مصراع اول-در صورت آشنایی با وزن و تمرین آن در مغز خود-براحتی می توانید آن را به وزن بخوانید و اگر پیشرفته کار کرده باشید بتوانید خط عروضی آن را بنویسید. اما باید حتما به مصراع دوم، و در نتیجه کلّ بیت توجه کنید، تا اگر شاعر در بیتش جایی کم گذاشته یا افزایشی داده است(=اختیارِ شاعری) متوجه شوید.

نکته مهم این است که «طول» مصراع ها در «وزن خوانی» مهمّ نیست؛ آنچه اهمّیت دارد «تعداد هجاها(عرض)» است، که پس از مدتی تمرین و آموزشِ صحیح بدون نوشتن «خط عروضی» خوانده می شود. لازم بذکر است که: در شعر «نو(نیمایی)»-که خود  شامل چند نوعِ است-دارای وزنی است «متعادل» و «خوشایند» امّا با فاصله زیاد بین هجاها. بازهم اگر نمونه دوّم یعنی «صبح است و من خورشید رویت را...» بخوانید، باز می بینید که، وزن شعر زیر در ذهن شما بیشتر تکرار می شود، نه «خیال پردازی» شاعر در مصراع ذکر شده(نمونه دوّم). زیرا ذهن، شعرِ بدونِ «وزن» را تحمّل نمی کند.

·       نمونه از نیما یوشیج:

می تراوَد مهتاب / می درخشد شب تاب

نیست یکدم شکند خواب به چشم کَس و لیک

غم این خفته چند / خواب در چشم ترم می شکند.

نگران با من استاده سحر / صبح میخواهد از من

کز مبارک دم او آورم این قومِ به جان باخته را، بلکه خبر.

گرچه وزن، ساختمانی «ذهنی(انتزاعی)» دارد؛ اما به هیچ وجه «خیالی» نیست. یعنی؛ گرچه وجود خارجی ندارد-با اینکه «خط عروضی» وجه خارجیِ وزن است-امّا نمی شود بطور کلّ آن را اِنکار کرد. شما چند کلمه یکسان را که پشت سر هم تکرار کنید «وزن» بوجود می آید.

·       مثال هایی از سعدی شیرازی:

شب است و شاهد و شمع و شراب و شیرینی / غنیمت است چنین شب که دوستان می بینی.

ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند / تا تو نانی به کف آریّ و به غَفلت نخوری!

وزن چیزی نیست که از کسی یاد گرفته باشید-اگرچه برای پیشرفت، در شناخت ریزه کاری های آن اصول و آموزش لازم است-بلکه؛ پدیده ای است «خُدادادی» که همزمان با آفرینش-و چه بسا قبل تر از آن!- در ذهنِ آدمی شکل گرفته است. (جهت اطّلاع: گویند خداوند خاک وجود آدمی را با آب ترکیب کرد و تا چهل روز وَرز داد، تا به گِل سُرخ تبدیل شد و این فرایند با نواختن «نِی» و «دَف» انجام شده است.شاید «وزن خوانی» از آن صداها سرچشمه گرفته باشد!) به عبارتِ دیگر؛ «ذهن» کلیدی ترین و کُنجکاوترین آفریدهِ خدا است، و همین ذهن است که «وزن» را تشکیل می دهد. حتی در هنگام سکوت و خواب هم، در ذهن شما صداهایی وجود دارد، که در کلّ مغز انعکاس می یابد. پس؛ «شعر»، زیباترین و جالب ترین فرآوردهِ «ذهنِ وزن پذیر» است.

·       و نکته پایانی؛ برگرفته از شعر حافظ شیرازی:

حسد چه می‌بری ای سُست نَظم بر حافظ

«قَبولِ خاطر» و «لُطفِ سخن» خُدادادست.

·       پیام شعر: شاعری کردن در توان همه کس نیست، ولی هیچکس هم نیست که نتواند شعر بخواند و آن را اصلاً متوجّه نشود. . گرچه فهم هرکس از هر شعر، محدود به دانسته هایش است، نه نادانسته هایش. پس؛ اگر «لطف سخن»، که محور شاعری ست خدادادی ست، و به همه این لطف نمی شود، در مقابل؛ «قبول خاطر» که برای همه مخاطبان با هر مقدار درکی از شعر و «وزن» هست، در وجود آدمیان از اوّل خلقت نهادینه شده است.

 

دانش آموز عزیز!

خداوند از نعمت هایش در قیامت بازپُرسی می کند پس نعمت «فهم شعر» و «وزن دانی(خوانی)» را قدر بِگُزار، و از آن بهترین استفاده را بکن.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۵/۲۴
هادی دهقانیان نصرآبادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی