سرای نگارین

دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران، شاعر آیینی و مدرّس دانشگاه

سرای نگارین

دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران، شاعر آیینی و مدرّس دانشگاه

سرای نگارین

hadidehghanian4@gmail.com

اتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ‏ صَغْیِرٌ
وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَر

****

(ای انسان!)
آیا خود را
جرمی کوچک می‌پنداری؟
حال آن‌که
جهان بزرگ‌تری
در تو نهاده شده است.


*حضرت امیر(ع)*

آخرین نظرات

نکاتی از زندگانی فردوسی

جمعه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۸، ۰۱:۱۴ ب.ظ

هادی دهقانیان نصرآبادی

(کارشناسی ارشد ادبیات فارسی-معلم)

&&&

۱-حکایت فردوسی و «فرزند ناخلف» !!

قاسم بن حسن طوسی(۳۵۷ق-۳۹۴ق)، فرزند ارشد حکیم ابوالقاسم فردوسی طوسی(۳۲۹ق-۴۱۶ق) در سال ۳۵۶ یا ۳۵۷ بدنیا آمد. آنچنان که خود فردوسی در ابیات آغازین داستان «بهرام چوبین با خاقان چین» سروده است؛ چندان خاطره خوبی از این جوان ۳۷ ساله نداشته است:

همی بود همواره با من درشت

برآشفت و یکباره بنمود پشت

برفت و غم و رنجش ایدر بماند

دل و دیده من به خون درنشاند

او در ادامه به ملامت پسرش می پردازد، و به گرایش فرزندش به دوستانی نه درخور اشاره می کند. در اینجا زبان حکیم گاه آرام و غمگین است، و گاه برنده و سرزنشگر جلوه می کند:

ز بدها تو بودی مرا دستگیر

چرا چاره جستی ز همراه پیر؟!

مگر همرهان جوان یافتی

که از پیش من تیز بشتافتی؟!

شاعر حکیم که در این زمان ۶۵ساله(۳۹۴ق) بوده است؛ هنوز کمتر از چهارسال(۳۹۰ق) بوده که داغ فراق همسر را پشت سر گذاشته بوده است. او در اینجا صبر از کف داده، و جویای همرهان از پس روزگاران می شود:

برآمد چنین روزگاری دراز

کزان همرهان کس نگشتند باز

اما با اینحال؛ او این پسر را تنها مددکار و تکیه گاه خود درین دوران می داند:

ز بدها تو بودی مرا دستگیر

چرا چاره جستی ز همراه پیر

فردوسی پس از مرگ همسر از لحاظ جسم و روان رو به ضعف و پیری می رود و مرگ را پیشاپیش خود می بیند؛ وحتی خود را به مرگ مستحق تر از فرزند می داند:

مرا بود نوبت، برفت آن جوان 

ز دردش منم چون تنی بی روان

فردوسی قبل از شروع داستان سرایی، با توسل به درگاه خدا می خواهد که گناهان فرزندش مورد بخشش قرارگیرد؛ و چهره «تیره ماه» او «درخشان» گردد:

که یکسر ببخشد گناه ورا

درخشان کند تیره ماه ورا 

با این حال ۲۲ سال را پس از مرگ همسر، و ۱۸سال را پس از مرگ فرزندش طی می کنند و در ۸۷ سالگی دنیای فانی را وداع می گوید.

&&&

۲-فردوسی «دختر» نداشته است

متاسفانه از تولد همسر اطلاعی نداریم؛ ولی با توجه به مرگ همسر فردوسی و داغ بسیار او از مرگ فرزندش-که سنگینی داغ را دوچندان کرد-می توان فهمید که وجود دختری برای فردوسی که نظامی عروضی روایت می کند صحیح نیست. او در پایان شاهنامه از سه نفر دیگر سپاسگزاری می کند:

ازین نامور نامداران شهر

«علی دیلم» و «بودلف»راست بهر

با اینکه فردوسی در زمان تولد «قاسم» تنها ۲۸ ساله داشته و خود از دهاقین طوس بوده است، اما هرگز در پی مال اندوزی برنیامده، و عمر خود را صرف سرایش و گزارش و گزینش داستان ها و ابیات کرده است. چنانکه که مشهور است بالغ بر ۲ بار «شاهنامه» را ویراسته؛ و در برخی موارد پیراسته است. فردوسی در اواخر عمر، فقط به مبلغی که از دوستی دریافت می کرده، و مساعدت های بی دریغ شما دلخوش بوده:

حی قتیبه ست از آزادگان

که از من نخواهد سخن رایگان

از اویم خور و پوشش و سیم و زر

پژو یافتم جنبش و پای و پر.

از این قراین، و راستگویی جاودانه فردوسی براحتی می توان متوجه شد که فردوسی در اواخر عمر از داشتن دختری که عصای پیری اش باشد بی نصیب بوده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۱/۱۱
هادی دهقانیان نصرآبادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی