منظومه 65 بیتی «گفتگوی نیزه ها(نیزه نامه)»
دریافت
حجم: 276 کیلوبایت
هادی دهقانیان نصرآبادی
16 فروردین ماه 1398
تقدیم به «هشتمین ستاره» و «دهمین خورشید»
1- «رضا»ست نامِ تو، ای آنکه «مُرتضا» شده ای
نه مرتضی؛ که رضا دادی و «رضا» شده ای
2- تمام صحن و سَرایت، خلاصه ای از عشق
تو «کوثری» و «غدیری»، که مقتدا شده ای
3- مَگرنه زائرِ کویت، گدایِ درگاه است؟!
تَـرَحّمی بنما! چون: که پادشا شده ای
4- جهانِ فانی اگر کشتی است، و ما بر آب
بنامِ تو قسم آقا! که «ناخُدا» شده ای
5- بهار، نامِ تو را می بَـرَد به لب، آری؛
تویی که آینه ایّ، و خُدانِما شده ای
6- اگر به «پنجره فولاد» می بَـرَم دَستی؛
بدان که «ضامن» من گشته، رَهنِما شده ای
7- دلم به سلسلهِ عشقِ تو، گرفتار است
«حدیثِ سلسله» خواندی، گره گُشا شده ای
8- به شام تار من ای جان! تو نورِ عرفانی
به آسمانِ محبّت، تو چون هُما شده ای
9- «سِراج» و «عالِم آل محمّدیّ» و «رَئوف»
«زکیّ» و «فاضِل» و «صابِر» تویی، رضا شده ای
10- تویی که فاتح دل هایِ خُرد و محزونی
سریر مُلکِ تو دل شد، جهان گُشا شده ای
11- سَخاوتِ تو مرا، دَرسِ مهر می داده است
از آن زمان که مرا، غَم زُدا شده ای
12- به سنگِ سینه ما، حکّ شده است نقشِ شُما
شنیده ام که به دردم، تو آشنا شده ای
13- قلم به مدح شما هم، توان ز کف داده است
بیانِ عرضِ ادب را، تو مُنتَها شده ای
14- نگاه لُطف و کَرَم را به شعرِ من انداز
که سَلسَبیلِ هنر را، هُنـَرنِما شده ای
15- سَرود «رَهروِ» بیدل، اگر قصیدهِ شوق
اُمید بسته که تو شافعِ جَزا شده ای
هادی دهقانیان نصرآبادی (رَهرُو)- 8/اردیبهشت/1398
لا تَساَل!
لا تسأل ما هی أخباری
لا شیءَ مهم إلا أنت
فإنک أحلى اخباری
لا شیء مهم إلا أنت
وکنوزُ الدنیا من بعدِک
ذرّات غُبارِ
لا تسأل ما هی أخباری
أنا منذ عرفتک لا أتذکر
حلمَ الفجر ووجهَ الورد ولونَ الأشجار
لا أتذکر صوتَ البحر وعزفَ الموجِ وشدوّ الأمطار
یا قدراً یسکنُ روحَ الروحِ ویرسمُ شکلَ الوقتِ
ویغزلُ بالحبِ نهاری
لا تسأل ما هی اخباری
وکنوزُ الدنیا من بعدک
ذرّات غُبارِ
——————————————
از من نپرس «چه خبر؟»
جز تو چیزی مهم نیست
چون تو شیرین ترین خبرم هستی
و گنجینه های دنیا بعد از تو
ذرات غبارند
از وقتی تو را شناختم
رؤیای سپیده دم و سیمای گل و رنگ درختان را به یاد ندارم
صدای دریا و نوای موج و آوای باران را به یاد ندارم
ای تقدیری که در روحِ روح خانه کرده ای
و شکل زمان را ترسیم می کنی
و روزم را با تار و پود عشق می بافی
از من نپرس که «چه خبر؟»
شعر: سعاد الصباح
ترجمه: نرگس قندیل زاده