پیامبران شعر فارسی؟!
دکتر منصور رستگار فسایی:
در شعر سه
تن پیمبرانند
قولی است که
جملگی بر آنند
هر چند که
لا نبی بعدی
فردوسی و انوری
و سعدی
می
خواستم در باره ی سعدی و روز او مطلبی دیگر بنویسم که به شعر بالا
رسیدم و دیدم که سراینده شعر که مسلما شاعری ادیب بوده است و در شناخت بزرگان شعر
پارسی تا روزگار خود ، توانا ، با نام بردن از فردوسی و
سعدی و انوری ، این سه تن شاعران بزرگ فارسی گوی را"
پیامبران سه گانه ی شعر فارسی " خوانده است ، اما اندکی مسامحه فرموده
و به جای آنکه بگوید به نظر من این سه تن از پیامبران شعر فارسی
هستند ،خود را وکیل تام الاختیار همگان دانسته و بی ارایه ی هیچ
شاهد و قرینه یی ، نظر خویش را نظر جمله ادبا و ناقدان دانسته و قضاوت خود
را، سخنی مورد اتفاق همگان و قولی که جملگی برآنند ، خوانده است .
در اینکه فردوسی و سعدی و انوری از اجله ی شعرای ایران هستند
هیچ تردیدی نیست اما به نظر من نمی توان گفت که انوری با فردوسی و سعدی همسنگ است و
این همسنگی انوری با فردوسی و سعدی ، مورد قبول جمله ی منتقدان است، البته انوری شاعری
بزرگ و ممتاز است که در قصیده سرایی و قطعه سازی بی نظیر است و مسلما شعرروشن و فصیح
و استوار و سخنان طنز آمیز وی، مورد استفاده و پیروی بسیاری از بزرگان سخن ، چون سعدی
قرار گرفته است ولی گذشت زمان باعث بر آمدن شاعران بزرگ دیگری هم شده است
که منشها و روشهای ی متفاوت با انوری داشته اند ، و استقبال جامعه ازآثار
آنان سبب شود تا اعتبار هنری انوری زمان پذیر به نظر برسد و تحت الشعاع نام و آثار و اعتبار ادبی این شاعران
تازه وهنرمند قرار گیرد. شاید عامل نوسان شهرت
ادبی انوری ، ناشی از آن باشد که معاصران نام آور دوران او که در گنجه و شروان و بلخ و نیشابور می زیستند ،هنوزخوب به جامعه ی ادبی معرفی نشده بودند و مردم آنان را نمی شناختند وآثارشان را نخوانده بودند
و تقدم شهرت و اعتبار دیرین سخن انوری برای برخی همچنان ثابت و بی تغییر می نموده است
و نمی دانسته اند که به مرور ایام دامنه ی
پیامبران شعر فارسی محدود به این سه تن نمی
ماند و بتدریج زمینه برای ظهور دیگر پیامبران شعر فارسی نیز فراهم می آید و دامنه ی پیامبران شاعر را یا
وسیع تر سازد یا آن سه نام را جابه جا می سازد به عنوان مثال ،اگر فرض کنیم که سراینده شعربالا
، در قرن هفتم هجری می زیسته است ، آیا نمی دانسته است که سنایی و عطار و مولوی و نظامی
و خاقانی هم اگرچه در حد فردوسی و سعدی نبوده اند اما به هیچ
وجه کمتر از انوری به شمار نمی آمده
اند وحد اقل همتای انوری به حساب می امده اند ؟ آیا سنایی
با آن همه نو آوری در لفظ و معنا و تنوع کار های شاعرانه اش ، کمتر از انوری بوده است وتاثیر
خلاقیتهای بی مثال سنایی در عطار و مولوی وشاعران
عارف پس از وی با تاثیر گذاریهای انوری همسان
است ؟ از سنایی که بگذریم ایا کدامیک از جادوگریهای
معجزت آسا و افسانه یی کلام نظامی در داستان
سرایی ،از انوری کمتر است ؟ و آیانفوذ بی مثال نظامی در
شاعران پس از خود که باعث برآمدن صدها شاعر مثنوی سرا شد - که نظامی چراغ
ذوق و هنر را در دل آنان بر افروخت و قرنها آنان را به دنبال خود کشید - شاهد این مدعا نیست که نظامی نه تنها چیزی از
انوری کمتر ندارد ، بلکه به قضاوت تاریخ ،بسی برتر از انوری است. آیا می توان خاقانی را از پیامبران شعر ندانست ؟ شاعر ساحری
که کلام پر شکوه و پرهیمنه ی او که به حسّان
عجم معروف است ، آن چنان به قله های شامخ لفظ
و معنی عروج می کند که سیمرغ قاف نشین به گردش نمی رسد و اوج کلامش ،عقابان بلند پروازاندیشه را به رشک می آورد؟ و آیا عطار و مولوی و حافظ و خواجو و جامی و صایب
و بیدل و امثال آنان را اگر با همان معیارهایی
که انوری را از پیامبران شعر شناخته اند ، بسنجیم ،کدام یک از اینان،در زمره ی ممتاز
ترین خالقان شعر و از برگزیده ترین پیامبران سخن به حساب نمی آیند؟
اما اگر با معیار های ادبی و علمی نو ، درهر روزگار ،بخواهیم پیامبران شعر آن دوران را که مورد قبول دانایان آن عصر هستند برگزینیم ،آیا بهار و اخوان و شاملو و... را نمی
توانیم از پیامبران شعر بدانیم ؟به هر حال قصد من به هیچ وجه نفی انوری نیست اما می خواهم
بگویم که ما ایرانیان درمورد قضاوتهایمان در
باره ی شاعران بزرگ باید بیشتر دقت کنیم .( شاید نگارش این
مقاله نیز از بخت بد انوری باشد که خود پیش
بینی آن را کرده و سروده بود :
هر بلایی کز آسمان
آید
گرچه بر دیگری قضا باشد
به زمین نا رسیده
،می پرسد :
" خانه ی انوری کجا باشد؟ " ) !!
بسیار عالی.
من اگر کپی بگیرم برای دفترچه اندرویدی هست تا بعدا مطالعه کنم. همچنین من همهی مطالبم را تایپ میکنم. موفق باشید.
وب من ادبیاتی هست. دوست داشتید سر بزنید و نظر بگذارید.
سعی کردم تا برای پستها دائما مثال بزنم ، فعلا اول راهم ولی بمرور وب کاملی ارائه میدهم. دنبال هم شدید.