سرای نگارین

دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران، شاعر آیینی و مدرّس دانشگاه

سرای نگارین

دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران، شاعر آیینی و مدرّس دانشگاه

سرای نگارین

hadidehghanian4@gmail.com

اتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ‏ صَغْیِرٌ
وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَر

****

(ای انسان!)
آیا خود را
جرمی کوچک می‌پنداری؟
حال آن‌که
جهان بزرگ‌تری
در تو نهاده شده است.


*حضرت امیر(ع)*

آخرین نظرات

خُجَسته «فریدون» ز مادر بِزاد

چهارشنبه, ۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۴:۲۶ ب.ظ

خُجَسته «فریدون» ز مادر بِزاد


 نویسنده: هادی دهقانیان نصرآبادی


    فریدون[1](Fereydun)[2] ، واژه ایست پهلوی الاصل از ریشه «فِرِیتون» یا «فِریتِن» به معنای مردی دارای سه نیرو . فریدون در فرهنگ شاهنامه فردوسی کودکیست در کوه رها شده، که سه سال را با حیوانی (گاوِ بَرمایه)[3] به سر برده و سر انجام در سنّ شانزده سالگی در البرز کوه به مادر رسیده، و پس از قیام کاوه آهنگر، به شاهنشهی می رسد، و به مدت پانصد سال بطول می انجامد . فریدون در اوستا شخصیتی نیمه خدایی دارد، و «اژدهاکُش» است . جان هینلز در کتاب شناخت اساطیر ایران : «قهرمان دیگری از این نوع «ثریتَه» است که او را با بیانی کاملاً شبیه به «ایندره[4]» توصیف کرده اند . ثریتَه با رعد خویش «ویشوَروپَه» {اژدهای سه سر شش چشم} را می کشد .» . مومنانِ به مبانی دین زردشت، فریدون را برترین و پیروزمندترین انسان {البته بجز زردشت نبی(ع)} می دانند. زیرا معتقدند که او بود که بر دَهاکه (ضحّاک) غالب شد، پس او را ایزد نمی شمارند و ستایش نمی کنند، بلکه به نیّت او قربانی می کنند .


[1] صورت اوستایی فریدون،«ثْرَئیتَونَه»Θraētaona  و صورت پهلوی آن  Frēdōnاست.در زبان پارسی صورت‌های آفریدون، فَریدون و اَفریدون نیز آمده‌است .

[2] - فرهنگ معین : Faridun. پسر آبتین، از بزرگان داستانی اقوام ایران باستان و هند .

[3] بَرمایه یا پَرمایه که گاهی با ضمّ نخست، پُرمایه نیز خوانده شده است، یک نام شاهنامه ای است، که می تواند به هریک از موارد زیر اشاره داشته باشد:

-          برمایه(پَرمایه، پُرمایه) ، در شاهنامه نام گاوی بی همتاست که فریدون با شیر او پرورده شد.

همان گاو کَش نام برمایه بود

ز گاوان ورا برترین پایه بود 

-         برمایه (، در شاهنامه نام برادر مهتر فریدون است.

یکی بود از ایشان کیانوش نام

دگر نام برمایهی شادکام

[4] - یکی از خدایان اسطوره ای در هند باستان، که بنابر روایتی «وریترَه» (دیو خشکسالی) را با رعد که بمنزله گرز اوست، از میان می برد و بدین گونه آبها را که به مردمان زمین حیات می بخشد، آزاد می سازد .

    پس از این مقدمه طولانی این را بگویم که منظور ما از ذکر وقایع و شرح حوادث مرتبط با «فَرِیدون» پادشاهِ پیشدادیِ اُسطوره ای نیست، بلکه قصد ما از این پیش درآمد، معرفی فرزندِ گمشده یک شاعرِ عارف مسلک است. نامش «فریدون»، فرزند باباطاهر عُریان است . برای کسی که مثل من دنبال بهانه می گردد تا با کسانی که فرهنگِ کشورش «ایران» را ساخته اند آشنا شود، این فرصت خوبیست . در طی این مسیر با موانعی بسیاری روبرو خواهیم شد، که اگر پشت به پشت یکدگر حرکت کنیم مشکلی ما رار تهدید نخواهد کرد . پس؛ از شما می خواهم دست خود را به من داده، تا پایان داستان با من همراه باشید .

    سوال اوّل : باباطاهر کیست ؟ قضاوت درباره زندگی کسانی که اطلاعات کاملی از زندگی آنها نداریم آسان نیست،پس مجبوریم که از منابع دست اول یا لااقل دست پائین تر سود جوئیم . از منابع دست اول، که حاکی از دوران اولیه زندگی شاعر و داده های دقیق از حیات وی می باشد تقریباًمحرومیم، و اگر بخواهیم به هر شیوه ای به آنها دست یابیم، عمر خود را تلف کرده ایم . عقل نیز این اصل را ترجیح می دهد که :

چونکه گل رفت و گلستان شد خراب
بویِ گـل را از که جــوییم؟ از گلاب

                        مثنوی معنوی نی نامه

    گلابِ ما چیست؟ عصاره ایست از جانِ گل که در اینجا گلابِ منابع دست اول، منابع دست دوم یا حتّی پائین ترند . اگر به منابع مذکور مراجعه کرده باشید، با این مطلب اشاره دارند که : «باباطاهرِ عریان، عارف، شاعر فارسی تبار و دوبیتی سرای اواخر سده چهارم و اواسط سده پنجم هجری در ایران و معاصر طغرل بیک سلجوقی بوده است. «بابا» لقبی بوده که به پیروان وارسته می‌داده‌اند و «عریان» به دلیل بریدن وی از تعلقات دنیوی بوده است. در میان مردم لرُ لقب بابا به پیران و مرشدانِ اهل حق نسبت داده می‌شود .» . از نامِ کامل و نسبش اطلاعی در دست نیست .

    برخی معتقدند ترانه‌ها یا دو بیتی‌های باباطاهر در بحر هزج مسدس محذوف و به لری سروده شده‌است. البته اطلاق عنوان «فهلویات» بر این نوع دو بیتی‌ها احتمالا نشان می‌دهد که آنها در زبان پهلوی و مربوط به گویش ایران میانه آن باشد. با این حال روبن آبراهامیان خاورشناس ارمنستانی به این نتیجه رسید که گویش بکار رفته در دوبیتی‌های باباطاهر گرایش نزدیکی با گویش مورد استفاده توسط یهودیان معاصر همدان دارد[1]، که در چاپ های جدید از قبیلِ کاظم عابدینی مطلق نیز اعمال شده است . دو قطعه و چند غزل و مجموعه کلمات قصار به زبان عربی از آثار دیگر اوست. کتاب سرانجام شامل دو بخش عقاید عرفاً و صوفی و الفتوحات الربانی فی اشارات الهمدانی است [2]. از خاندان و تحصیلات و زندگی بابا طاهر اطلاعات صحیحی در دسترس نیست اما بنا به نوشته راوندی در راحةالصدور، بابا طاهر در سال ۴۴۷ هجری با طغرل سلجوقی دیدار کرده و مورد احترام او نیز قرار گرفته‌است. در یکی از دوبیتیهای مشهورش سال تولدش را به حروف ابجد گنجانیده که پس از محاسبه توسط میرزا مهدی خان کوکب به سال ۳۲۶ هجری رسیده‌است. او پس از ۸۵ سال زندگی، در همدان وفات یافته‌است[3].

    باباطاهر در شعرهای خود از کلمات و اصطلاحات لری استفاده کرده و مردم لرستان این را دلیلی بر لر بودن وی می‌دانندمردم لر به پیران و مرشدان اهل حق لفظ بابا را نسبت می‌دهند و این دلیل دیگری است که باباطاهر از اهالی لرستان بوده است[4].  باباطاهر را در گویش لری «بّاوطاهِر» تلفظ می‌کنند. در کتاب تاریخ خرم‌آباد نیز آمده است که : «شخص مدفون از نوادگان امام موسی کاظم (ع) است و پس از شهادت امام رضا (ع) به ایران آمده. براساس گفته‌های اهالی قدیمی محلات اطراف نیز سال‌ها پیش کتیبه‌ای چوبین در داخل بنا وجود داشته که روی آن شجره شخص مدفون با ابیاتی نوشته شده و وی را "باباطاهر" نامیده استآرامگاه باباطاهر در خرم‌آباد که قدمت آن به دوره خوارزمشاهیان می‌رسد در مرکز شهر خرم‌آباد و شرق قلعه فلک‌الافلاک در محله‌ای به نام درب باباطاهر قرار دارد .» .

    با دقّت کردن در دوبیتی های او می توان به برخی از احوال او پی برد. به عنوان مثال او در این شعرفرموده است: "نصیحت بشنو از پور فریدون که شعله از تنور سرد نایو"، متوجه می شویم که نام پدر او فریدون بوده است و همچنین گفته شده که بابا طاهر فرزندی به نام فریدون[5] داشته که در زمان حیات او فوت شده که در سوگواری او گفته: "فریدون عزیزم رفته از دست/ بوره کز نو فریدونی بسازیم" که معنای آن این است که فریدون عزیزم از دست رفته و از خدا فرزندی دیگر بطلبیم و نکته دیگر از زندگانی بابا طاهر این است که او روزها را بیشتر در کوه و بیابان می گذرانده و شبها را به عبادت و ریاضت مشغول بوده است و در مورد سال وفات این شاعر عارف نظریه های مختلفی بیان شده و به طور یقین نمی توان سال وفات او را مشخص کرد.

    حکایت های شنیدنی زیادی در رابطه با این پیرِ «همه دان» موجود است که یکی را نقل می کنیم : «گویند شاه سلجوقی (طغرل بیک) در دوران سفر و فتوحاتش به شهر همدان می رسد و به خدمت بابا طاهر، از او پند و اندرزی خواست. بابا طاهر به او گفت من با تو آن را می گویم که خدای متعال در قرآن فرمود: "انّ اللهَیَأمُرُکُم بِالعَدلِ وَ الاِحسانِ" با بندگان خدا عدل و احسان کن و سپس بابا طاهر لوله ابریقی را که با آن وضو می گرفت شکست و به جای انگشتر در انگشت طغرل کرد و گفت برو به یاری خدا پیروز خواهی شد و گویند تا زمانی که آن انگشتر در دست او بود پیوسته در جنگها فاتح و پیروز بود چون آن شکست، او هم در جنگها شکست خورد.». روایت است که عیت القضات همدانی از باباطاهر، بدون ذکر نام و نشانی اش سخن رادنه است، که بدین شرح است : «از برکه قدّس سره شنیدم که طاهر گفت که مردمان می آیند و ریش خود به افسوس ما فرا می دارند. پس افسوس می برند و به ریش خود می دارند.[6]» .

     سوال دوم : دوبیتی چیست؟ و چرا به «فهلویات» معروف شده است ؟ در برخی از مآخذ فارسی به تفاوت دوبیتی با رباعی (به لحاظ وزن و مضمون ) عنایتی نشده است و به صرف چهار لختی بودن ، دوبیتیهای بابا را رباعی نامیده اند، و یا در مواردی از آن به هر دو لفظ (دوبیتی ، رباعی ) تعبیر کرده اند[7] . از میان خاورشناسان ، آلن به این نکته توجه کرده است و با اشاره به وزن خاص دوبیتی ، یعنی هزج مسدّس محذوف ، می نویسد: ایرانیان خود همواره از سروده های چهار لختی باباطاهر به «رباعیات» تعبیر کرده اند اما دیگر خاورشناسان ، بدون اشاره به لفظ «دوبیتی »، سروده های وی را «چهارپاره » نامیده اند. اما برای پاسخ به این پرسش که چرا به دوبیتی، «فهلویات» نیز می گویند، باید این را گفت که، از دیرباز پژوهشگرانی درصدد این برآمده اند که زبانِ باباطاهر در اشعارش چیست؟ اما با توجه به اینکه اشعارِ بابا در طول قرون متمادی تغییرات بسیاری کرده است، و نمی توان بطور حتمی گویشِ اشعار را مشخص کنند، در بین عامّه مردم و اهل تحقیق نیز این باور رُسوخ کرده است که سروده هایِ باباطاهر به گویش لُری ست، بالنّتیجه شاعرِما لُر است. این موضوع محقّقان بسیاری را بدین امر واداشته است که با توجه به سیر تحول فهلویات و همچنین پیشینه گویش مردم مغربِ ایران {بویژه همدان} به بررسی و انطباق اشعارِ بابا، با گویش مناطق کُردنشینِ ایران نیز نظر داشته باشند[8] .

    از آنجایی که باباطاهر با زبان پهلوی آشنایی کاملی داشته و بدان مداومت می ورزیده است، دو بیتى‌هایش را به لهجه‌اى سروده که نشان دهنده زبان پهلوى است و بى‌گمان محبوبیت و شهرت باباطاهر مرهون توجهى است که به این زبان و این کشور داشت و با نهایت سادگى با آهنگ دل‌نشین، روح ایرانى را تسلى بخشیده است. از طرفى به‌کار گرفتن وزن روان بحر هزج مسدس محذوف، دیگر دلیل گویائى است که براى جاودانه ساختن زبان و لهجه مردمى که در گوشه‌اى از این مرز و بوم به زندگى ساده‌اى مشغول بودند تلاش کرد و به‌طورى که امروزه کم‌تر ایرانى را مى‌توان دید که حداقل یکى یا دو تا از ابیات باباطاهر همدانى را از حفظ نداشته باشد و در هنگام غم و اندوه و شادى و سرور آن را زمزمه نکند. به همین دلیل است که بعضی دوبیتی، را «فهلویات» خوانده اند[9] .

    سوال سوّم : دوبیتی های باباطاهر، دربرگیرنده چه مضامین و موضوعاتی است ؟ دوبیتی های باباطاهر، به سبب اشتمال بر مضامین ساده و روان و دوری از صنایع غامض و تکلفهای فاضلانه، در حافظه بیشتر ایرانیان نفوذ کرده است و آنها را گاهی با ساز و آواز و یا بدون موسیقی زمزمه می کنند و شماری از ابیات او صبغه تمثیلی یافته است[10] . عناصر طبیعت کوه و صحرا و گل و گیاه عواطف لطیف و احساسات رقیق ، درویشی ، قلندری و ملامتی ، غم غربت و درد دلتنگی ، اندوه بی سامانی و حسرت وصال ، شکوه از ناپایداری و بی وفایی ، دلدادگی و وفای به عهد، اعتراف به گناه و پوزش از خالق رحمان ، مویه های حاصل از هجران ، شور و جذبه های عشق افلاطونی و... از جمله مضامین بارز شعر باباطاهر است[11] .[12]

    سوال چهارم : فنّ رثا چیست؟ در اشعار باباطاهر این فنّ چه کاربردی دارد ؟

    «رثاء» در لغت به معنای گریه کردن برای شخص، ذکر مصیبت او، خوبی ها و محاسنش است که گاه به صورت شعر منظوم خوانده می شود[13]. تذکره نویسان بسیاری از جمله دولتشاه سمرقندی صاحب «تذکره الشعرا» و عوفی در «لب الالباب» اولین مرثیه را شعر حضرت آدم ابوالبشر در رثای فرزندش هابیل می دانند. گرچه درباره ی مرثیه سرایی در ایران باستان اطلاع چندانی در دست نیست اما نمونه هایی مثل «رثای مرزکو» و نوحه سرایی در سوگ سیاوش نشان از رواج مرثیه در آن دوران دارد. در ایران اسلامی، ظاهراً قدیمی ترین مرثیه ی موجود، شعر ابوالینبغی درباره ی ویرانی سمرقند است[14] . در بین شعرای ایرانی مرثیه سرایانی چون : رودکی، خاقانی، نظامی، حافظ، مُقبل و محتشم کاشانی، و ... ظهور کرده اند . در ایران، با توجه علاقه شدید شیعیان ائمه، بخصوص امام سوم حضرت حسین(ع) محتوای بیشتر مراثی و اشعار مذهبی را ذکر وقایع عاشورا و یادکرد مصائب آنها قبل و بعد از اسارت و شهادت دربرگرفته است . در ادبیات شیعه نیز شعرایی همچون : فَرَزدَق (معاصر امام سجاد«ع») و دِعبِل خُزاعی (معاصر امام رضا«ع») ، سیّد حِمیَری، کُمِیت اسدی، عوف بن عبدالله، جریر بن عطیّه و ... درخشیده اند . مرثیه در دوره های مختلف تاریخی به چهار موضوع تقسیم می شود: 1ـ مرثیه در سوگ عزیزان. 2ـ مرثیه های وطنی. 3ـ مرثیه در سوگ مشاهیر. 4ـ مرثیه های مذهبی. با دقت در پیشینیه ی تاریخی مراثی، روشن می شود که ذکر فضایل و مناقب گل های سرسبد عالم خلقت، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و اصحاب باوفایشان، و سوگواری برای آنها، سنتی است که پیشینه ی تاریخی اش به عصر رسول خدا صلی الله علیه وآله می رسد و ما نیز از باب لقد کان لکم فی رسول الله اسو ه حسنهشایسته است تا از آن بزرگوار تبیعت نموده، کارها و گفتار آن «عقل کلّ» را سرمشق زندگی خود قرار دهیم[15].

 

    سوال پنجم : منظور از«فریدون» در سروده های باباطاهر کیست ؟ گفتیم که فریدون، فرزند باباطاهر عریان، در جوانی دارِ فانی را وداع گفته و روی در نقابِ خاک کشیده است ، و باباطاهر نیز از خداوند فرزند دیگری را درخواست کرده است . در جای دیگری نیز شاعر از «فریدون» دومیّ ای یاد کرده است، و بنابر نظر اساتید ادب چون پرویز ناتل خانلری، رشید یاسمی، وحید دستگردی، الهی قمشه ای، محمدعلی فروغی و ... ، پدرِ باباطاهر است . شاعر در دوبیتی زیر به «فریدون»ِ دوّم اشاره کرده است :

 

                                         عزیزا مردی از نامرد نایو

                                       فغان و ناله از بیدرد نایو

                                        حقیقت بشنو از پور فریدون

                                     که شعله از تنور سرد نایو

 

باباطاهر در رباعی دوم خود از «فریدون» دیگری نام می برد، که همان فرزندِ ناکام اوست. شاعر در مرگ فرزندِ خود بسیار اشک ریخته، و این حاکی از عشق متقابل هر دو بهم بوده است. همچنانکه باباطاهر این عشق را به داستان «لیلی و مجنون» ارجاع داده است، وگویا این داستان دل انگیز قبل از به نظم کشیدن نظامیِ سمرقندی، در میان مردم رواج داشته است . در مورد داستان «لیلی و مجنون» باید گفت، که شخصیت واقعی مجنون، متعلّق به فردی است تحت عنوان «قیس بن ملوّح(بنی عامر)»، که از بس به دیدار لیلی(لیلا) مبادرت می ورزیده است به «ملوّح» یعنی «دیده بان» شهرت یافته است . نسبش به «عدنانِ عامریِ هوازنی» می رسیده است.شاعری را پیشه خود قرار داد، و از منطقه کوهستانی عربستان سعودی «نَجد» رشد یافت. وی در زمان خلفای اموی، مروان بن حَکَم و عبدالملک بن مروان می زیسته، و به دختری[16] با نام «لیلی بنت مهدی بن سعد بن مهدی» علاقهِ حقیقی داشته است .

    پدر لیلی او را به مردی از بنی عقیل به نام وردبن محمدالعقیلی به شوهر داد وچون قیس همچنان در شعر خود به نام لیلی تغنیّ می کرد وگرد سرای او می گشت پدر لیلی شکایت به عمربن عبدالرحمن بن عوف برد که در آن ایام از سوی مروان بن الحکم برای جمع آوری زکات به میان بنی عامر رفته بود.کارگزارِخلیفه گفت اگر باردیگردراین حدود نمایان گردد بکشیدش که خونش مُباح است. ظاهراً مجنون بعداز آن به اندک مدتی در سال 70 دیده برجهان فروبست. قیس از شاعران بزرگ عرب است اورا بدان سبب که کار عشقش به جنون کشیده شد مجنون لقب داده اند. وی دیوان اشعاری از خود بجا گذاشته است .

    بهتر است از بحث دور نشویم. دوبیتی زیر همان دوبیتی مشهور و سوزناک باباطاهر است، که در غم مرگ فرزندش «فَرِیدون» سروده است .

 

 

                           بوره کز دیده جیحونی بسازیم

                                  بوره لیلی و مجنونی بسازیم

                          فریدونِ عزیزم رفتی از دست

                                 بوره[17] کز نو فریدونی بسازیم

 

    در پایان اینکه «زندگی اسرار، بسیار دارد» و این امر بر زندگانی عارف و شاعر شیرین زیبا قرن چهارم یعنی «باباطاهر» نیز صادق است. امید که با این تحقیق{هر چند ناچیز}قدمی در گسترش و استیلای فرهنگ و زبان فارسی برداشته باشیم .


[1] - دانشنامه جهان اسلام . ذیل واژه «باباطاهر»

[2]- ادیب طوسی، محمدامین، «فهلویات لری»، نشریة دانشکدة ادبیات تبریز، ۱۳۳۷ش

[3]- هدایت، رضاقلی، ریاض العارفین، تهران، ۱۳۱۶ش

[4]- آذربیگدلی، لطفعلی، آتشکده، به کوشش جعفر شهیدی، تهران، ۱۳۳۷ش

[5] - نام پدرِ باباطاهر دانسته نیست ، اما صاحب الذریعه (علامه آقا بزرگ تهرانی) از وی به «فریدون » یاد کرده است، و به نظر می رسد به همین علّت بوده است که پس از فوت پدر، نام وی را به پسر منتقل کرده است .

 

[6] - بابا طاهر، جلد: ۱۰شماره مقاله:۴۲۵۲، (دایرة المعارف بزرگ اسلام)        

[7] - رضا قلی خانِ هدایت ، ریاض العارفین ، ۱۶۷؛ ۸۶، ۹۱، ۹۸

[8] - نگاهی تازه به زبان شعر باباطاهر همدانی، سید آرمان حسینی آب باریکی، کتاب ماه ادبیات، شماره 80، آذرماه 1392ش

[9] - بعضی به دوبیتی «ترانه» نیز گفته اند . واژة ترانه در قدیم در معنای «رباعی» به‌کار می‌رفت. در معنای دیگر، در قدیم به هر تصنیفی که سه گوشه داشته باشد ترانه گفته می‌شد. در قدیم هم‌چنین واژه ترانه را گاه در معناهای سرود، نوا و نغمه نیز  به‌کار می‌بردند.

[10] - برای مثال :                   

از آن روزی که ما را آفریدی          به غیر از معصیت چیزی ندیدی

خداوندا به حقِّ هشت و چارت          ز ما بگذر «شتر دیدی ندیدی»

 

[11] - مقصود، جواد، شرح‌ احوال‌ و آثار و دوبیتیهای‌ باباطاهر عریان‌، تهران‌، ۱۳۵۴ش‌

[12] - ناتل‌ خانلری‌، پرویز،«دوبیتیهای‌ باباطاهر»، پیام‌ نو، تهران‌، ۱۳۳۲ش‌

[13] - فرهنگ المنجد(عربی-فارسی)، ترجمه محمد بندر ریگی، جلد اول، نشر اسلامی، چاپ نخست، تهران، 1387

[14] - نگرشى به مرثیه‌‏ سرایى در ایران (دو مجلّد)، عبدالرضا افسرى کرمانى، نشر اطّلاعات، چاپ دوم، تهران، 1381

 

 

[15] -  نگرشى به مرثیه‌‏ سرایى در ایران (دو مجلّد)، عبدالرضا افسرى کرمانى، نشر اطّلاعات، چاپ دوم، تهران، 1381

[16] - ظاهراً دختر عموی قیس بوده است.

[17] - بوره : چیزی است مانند نمک و آنرا زرگران بکار برند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). نمک تلخ مزه بهندی ، سهاگا گویند. (غیاث). ملحی است که از آب دریاچه های آسیا و چین و تبت و هندوستان اخذ میکنند و تنکار و ملح ایرانی نیز نامیده میشود. (ناظم الاطباء) . در اینجا مجازاً «اشکِ چَشم» مدّنظر است .

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۰۲/۱۵
هادی دهقانیان نصرآبادی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی