انقلابِ چندُم ...
جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۹ ب.ظ
لحظه هایم بدون فکر ِ شما، سوت وکورست و با تو نورانیست
آخر این برف عمر مرا، بین چگونه سپید و بورانیست
هر کسی را که دیده رویِ شما، چشم خود بر بهار می بندد
تا که پائیز سال آینده، انقلابی عظیم و طوفانیست
در قنوت نماز هر شب خود، از شما با خدایتان گفتم
آخر ای کوهِ صبرِ حراء، امشب آن وقت و ماهِ روحانیست
من که شمعم، بدون عشقِ شما بر مزار می سوزم
امتحان کن شرار عشق مرا، آنکه گوی و میدانیست
گفتم این حرف آخرم باشد، با تو بر دل ملالی نیست
خوشتر این نوا زند حافظ،»ای شکنج گیسویت،مجمع پریشانی«ست
هادی دهقانیان نصرآبادی
(روزبه)
۹۵/۰۲/۱۷