در ستایش "معلّمی
در ستایش "معلّمی"
به قلم: هادی دهقانیان نصرآبادی
(با تضمّن ابیاتی از خواجه حافظ شیرازی)
آن زمان که خداوندِ رحیم، در قرآنِ کریم، فرمانِ «ن و القلم» صادر فرمود و انسان شروع به نوشتن کرد، معلّم عُنصری سازنده بود که لوح و قلم را به خدمت گرفت و خود را امینِ پروردگار خواند:
«آسمـان بــــــارِ امـانت نتـوانست کـشید
قـرعـهِ فــال بــه نــامِ مـــنِ دیـوانـه زدنـد»
نخست، حکیمِ مدبّر و کشتی بان این جهانِ هستی، و از پسِ او رسولان و یارانِ بحقّ و یگانه باورِ ایشان کسوت تعلیم به تن کردند و گوشِ دل، به کلامِ مجید و فرمانِ سعید سپردند.
«آنـان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا شود که گوشهِ چشمی بما کنند؟»
پس از گذشت سالها و به قرعه افتادنِ فالها، انسان هایی از خاکِ سُرخ سرشته ، با طینتی پاک همچون فرشته، پا در عرصه تعلیم نهادند که روزگار نامِ نیکشان را به طارُمِ افلاک نشاند و از مرتبه بهیمی به اعلادرجهِ فهیمی کشاند و نفسِ ناطقه را برآن ها جاری ساخت. آنانکه جز خدمت به خَلق، و گفتن به حَلق و دست بُردن به خَرق، تا نسل های بعد، ریزه خوارِ خوانِ علم و خرمنِ حِلمِ آنان باشند.
«بـدیـن رواق زِبَرجَـــد نـوشــتهانـد بــه زر
که جز نکویی اهلِ کرم نخواهد ماند»
و حال ارمغانِ این تلاش هایِ بی وقفه، اندیشه هایی ست بارور و تفته، که هر کدام چون لعلِ بدخشان و عقیقِ یمن، و گوهرهای برگرفته از معدن، به دست نسلِ جوانی فتاده است که خود را «معلّم» می خوانند. آنان که بذرِ ذوق و احساسِ شوق در وجود آدمی می کارند، و چون ابرِ بهاری بر سر غنچه های تازه روی می بارند. این بنده حقیر، و سر تا پا تقصیر هم که خود را از این قشر می داند، مدتّی ست که در پای صحبت استاد،«عشق» می خواند و امّید بر این دارد که بر عهد خویش پایدار بماند. انشاء الله تعالی. آمّین یاربَّ العظیم.
«بسوخت حافـظ و در شرط عشقبازی او
هـنوز بر سر عهد و وفـای خویشتن است».