نقدی بر "لوراکس"
بررسی تحلیل- قیاسی
انیمیشن(پویانمایی)The Lorax
تحقیق و پژوهش: هادی دهقانیانِ نصرآبادی
(دبیر زبان و ادبیات فارسی-شهرستان تفت)
***
انیمیشن «دکتر سِئُوس: لُوراکس» در تاریخ 2/مارس/2012 توسّط کُمپانی«ایلومنیشن انترتینمنت «Illumination-Entertainment» در آمریکا ساخته شد. این انیمیشن به کارگردانی«چینس رنود» و«کیل بالدا» و تهیّه کنندگی«کریس ملندری» و«جانت هِلی» به مدّت 86 دقیقه و هزینه ای برابر با 70 میلیون دُلار به –برای گروه سنّی17+ سال(PG)-انجام رسید. لوراکس(=The Lorax) فیلمی است، که از روی کتابی با همین نام عنوان، نوشته یِ تئودور سوس گایزل، معروف به«دکتر سِئُوس»(=Dr. Seuss)-نویسنده معروفِ کالیفرنیایی در زمینهِ داستانِ کودک، و مشهورترین نویسندهِ کتابِ داستانِ کودک در آمریکا-ساخته شده است. این انیمیشن با انواع تکنولوژیهای روز ساخته شده است، حتّی یک نسخه سه بعدی و معمولی نیز از این انیمیشن موجود است. توزیع این انیمیشن را شرکت«یونیور سال، استودیوز» انجام داده است. جالب است که فروشِ گیشهِ این فیلم، در طول پخش از روی پردهِ سینماها برابر با«۳۴۸٬۸۴۰٬۳۱۶ دُلار» بوده است. لوراکس، سوّمین اثرِ ساخته شُده توسّطِ این کُمپانی گمنام، ولی در عینِ حال خوشنام است. این اثرِ جهانی، اخیراً از شبکه«اچ دی(HD)جمهوری اسلامی ایران» با بهترین کیفیّت به نمایش درآمده است. تا کنون بیش از 60 عنوان کتاب از دکتر سِئُوس منتشره شده که از مشهورترین و شناخته شده ترین آن ها می توان به کتاب«گُربهیِ در کُلاه»(The Cat in the Hat) او اشاره نمود، کتابی که برای نخستین بار در سال ۱۹۵۷ میلادی عرضه و امروزه به 12 زبان در دنیا ترجمه و بیش از 10میلیون نسخه از آن به صورت رسمی، فروش رسیده است. کتاب اصلی اثریست در حمایت از محیط زیست و این هدف به خوبی به فیلم انتقال داده شده است. نابودی برنامه ریزی شده و سیستماتیک طبیعت و استفاده بی رویه منابع طبیعی که بی شک تاثیراتی مخربی در کیفیت زندگی خواهد داشت، استادانه در فیلم نشان داده است. از سویی دیگر فیلم(=انیمیشن) به شدت مخالف تاجر و سرمایه دار است و در واقع شخصیت Mr. O'Hare را نیز به عنوان نماد همین سرمایه دار به داستان اضافه کرده است. با این وجود ایده خرید و فروش هوای پاک کمی غیر منطقی است و بارها با عنوان فروش چیزهای دیگر مانند آب، از گذشته در مورد بحث بوده است. اما یکی از دیالوگها واقعاً جالب است: "هر چیزی را که داخل بُطریِ پلاستیکی بگذاری، مردم میخرند!".
-
خلاصه داستان
داستان « لوراکس» در شهری عاری از هرگونه نعمت طبیعی-بویژه درخت{که به آن«چوبِ کثیف» می گویند}-به نام تِنیدویل((Thneedvilleمی گذرد. این شهر که توسط فردی به نام «اوهر»( با صدای:راب ریگل) اداره می شود، مدتهاست سیستم طبیعی تولید اکسیژن که درختان می باشند را خفه کرده و به دلیل سود مالی بیشتر ، یک نوع سیستم تولید اکسیژن مصنوعی را در این شهر بکار گرفته است. در این شهر عجیب، پسری به نام «تِد»(با صدای:زاک اِفرون) زندگی می کند که از تمام دنیا فقط یه چیز می خواهد و آن اینکه با دختری به نام «آدری»(با صدای:تِیلور سوییفت) ازدواج کند. آدری دختر مهربانی هست که همیشه در حیاط منزلشان در حال نقاشی درختان خیالی است. آدری به تازگی اعلام کرده با هرکس که بتواند یک درخت واقعی برای او بیاورد ازدواج خواهد کرد! این موضوع سبب می شود تا تِد برای رسیدن به عشقش ، سخت به دنبال یافتن یک نمونه از درخت واقعی باشد اما متاسفانه این درخت در Thneedville وجود خارجی ندارد و تِد مجبور می شود برای یافتن درخت ، از شهر خارج شده و ماجراهای تازه ای را دنبال کند...
-
لوراکس» و تربیتِ کودک
«لوراکس» انیمیشن جذابی هست؛ امّا مشکلاتی دارد که چشم پوشی از آنها در یک انیمیشن کار آسانی نیست. لوراکس انیمیشن محتوای آموزنده ای برای کودکان دارد، پسری که برای ابراز عشق دست به هر کاری می زند و چیزی هم که دل دختر را بدست می آورد. «درخت» نیز نماد زندگی می باشد. این ایده فوق العاده می توانست یک داستان آموزنده بی نظیر را رقم بزند اما متاسفانه این داستان جذاب با جهت دهی غلط برخی شخصیت ها تبدیل به محلی برای رقابت خوب ها و بدها به بدترین شکل ممکن با یکدیگر شده است. عجیب ترین مشکل فیلم، نگاه یک طرفه سازندگان به مقولات زیست محیطی است که در نوع خودش جای تعجب بسیار دارد. اینکه سازندگان به شکل یک طرفه، اداره کنندگان شهر را انسانهایی هیولا صفت معرفی کرده اند و موجودات خوب دنیا را حومه نشینان و حیوانات خطاب کرده اند، اتفاقی است که کمتر در انیمیشنی تا بدین حد واضح به آن پرداخته شده بود. معمولا در ساخت یک اثر انیمیشن سعی می شود تا کاراکترها به جای اینکه به دسته سیاه و سفید تقسیم شوند، بیشتر متمایل به خاکستری باشند تا کودک هم فکر نکند که سرنوشت بدی همیشه نابودی هست! ، اما در « لوراکس » بصورت ناخوشایندی شخصیت ها تک بعدی هستند. دیگر مشکل « لوراکس » عدم روایت یکدست داستان است. در انیمیشن« لوراکس» تا زمانی که مخاطب با خودِ شخصیت "لوراکس" آشنا نشده ، شاهد انیمیشنی جذاب برای کودکان هستیم اما به محض اینکه خودِ " لوراکس" وارد داستان می شود و نصیحت های خسته کننده اش را به تماشاگر ارائه می کند، فیلم در نوعی سراشیبی سقوط می کند. مُتاسّفانه شخصیت "لوراکس" بیشتر از آنکه برای کودکان قابل لمس باشد، شبیه به بزرگترهایی شده که صبح تا شب مشغول نصیحت کردن هستند و حوصله برای آدم نمی گذارند! شوخی های فیلم برایِ«کودکان» موثّر و مناسب هست و می تواند به راحتی با مخاطب کم سنّ و سالش ارتباط برقرار کند، اما متاسفانه این شوخی ها مخصوص سنین کودک طراحی شده و هیچ نکته بارزی برای بزرگسالان ندارد. بعضی از صحنه های فیلم هم نظیر سکانسِ"دیسکو" ، که حسابی شلوغ هست، سالهاست که دیگر در انیمیشن ها مورد استفاده قرار نمی گیرد و به زبان ساده تر تاریخ مصرف گذشته هست.
-
«لوراکس» از نگاهِ نَـقّادان
این قسمت در حیطه اینجانب نبود، پس به اجبار؛ ترکیبی از نقدهای آقایان«میثم کریمی»(ایرانی) و«جیمز براردینلی»(آمریکایی) بر این انیمیشن بکار می گیریم: «خوشبختانه از لحاظ گرافیکی «لوراکس» به مانندِ«منِ نفرت انگیز» خوش رنگ و دل نشین است. ریزه کاری های مرسوم این روزهای دنیای انیمیشن ها به خوبی در«لوراکس» بکار رفته و در یک کلام می توان گفت که از لحاظ گرافیکی « لوراکس » بی نقص هست -لطفاً سعی نکنید این انیمیشن را با کارهایِ«پیکسار» مقایسه کنید-البته پیشنهاد می کنم که این انیمیشن و رنگ بندی های جذّابش را حتما بصورت سه بُعدی تماشا کنید، تا لذت تماشای آن دو چندان شود. صداپیشگان هم کارشان را به خوبی انجام داده اند. بهترین صداپیشه فیلم، «دَنی دویتو» هست که در نقش"لوراکس" صداپیشگی کرده است. «زاک افرون» در نقش تِد معمولی هست و«تِیلور سوییفت» هم که احتمالاً بیشترین توجه روی او معطوف شده، بهرحال صدایی بهتر از دیگران دارد! ورودِ«تیلوز سوییفت» از دنیایِ خوانندگی-آن هم خواننده ای که ظاهراً به جُز"عشق" سوژه ی دیگری برای ارائه ندارد!-به سینما می تواند خبر خوبی برای طرفداران این خوانندهِ مَحبوب باشد.«لوراکس» در مقایسه با ساخته قبلی کمپانی«Illumination Entertainment»؛ یعنی«Hop» یک پیشرفت به حساب می آید-هرچند که نمی توان این فیلم را با «Hop» به دلیل تفاوت در ساختار بصورت کامل مقایسه کرد-امّا در مقایسه با«Despicable Me» به مراتب ضعیف تر هست. «لوراکس»چنانچه به مسئله مهم محیط زیست با دیدی حرفه ای تر، و نَه احساسی نگاه می کرد، می شُد که این انیمیشن را یکی از بهترین های سال قلمدادکرد اما مشکلات روایت داستان و ناهماهنگی هایی که در این بخش وجود دارد، کار را خراب کرده است.». لازم به ذکر است؛ که استفادهِ افراطی از رنگ ها بویژه«نارنجی»، «زرد» و«قرمز» تاثیراتی گذاشته، که در جایِ خود توضیح می دهیم. در ادامه به معرّفی محلّ اتّفاق افتادنِ داستان، و معرّفی تحلیلیِ نقش ها می پردازیم:
-
شهرِ تِندویل(Thneedville){محلِّ وقوعِ داستان}
این شهر توسط فردی سرمایهدار به نام اُوهر(O'Hare) اداره میشود؛ در این شهر هیچگونه درخت طبیعی وجود ندارد و تمامی گیاهان و درختان از جنس پلاستیک هستند و اوهر نیز تمامی درآمد خود را از راه فروش اکسیژن به دست میآورد و تلاش زیادی برای آلودهتر کردن هوا و فروش بیشتر محصولات خود دارد.
-
معرّفی نقش ها
1-تِد:(Ted) پسری است که در شهری به نام تنیدویل(Thneedville) زندگی میکند. تد(Ted) در این انیمیشن عاشق دختری به نام آدری(Audrey) است، و هر کاری را برای برآوردن آرزوی هایِ او، و در نهایت ازدواج با او می کند. تد برای چگونه پیدا کردن درخت طبیعی به مادربزرگ مراجعه میکند و او با اشاره به فردی به نام وانسلر، راز نبود درختان طبیعی را در ارتباط با او میداند. تد برای دانستن ماجرا و به دست آوردن درخت تصمیم میگیرد تا به سمت وانسلر برود؛ او که خارج از شهر زندگی میکند در ابتدا او را نمیپذیرد اما پس از پافشاری تد، تصمیم میگیرد داستان زندگی خود را برای او تعریف نماید. بنابرین؛ در این انیمیشن تد به عنوان «سنبُـلِ مبارزه با نظامِ سرمایهداری»-که نماینده های آن: وانسلِر و اُوهر می باشند-معرّفی شده است. زَک اِفران(Zac Efron) بازیگر و خواننده آمریکایی آخرین صدا پیشه ی مطرح این انیمیشن می باشد که در نقش محوری و اساسی تد(Ted) ایفای نقش نموده است، بازیگری جوان که فعالیت هنری خود را از سال ۲۰۰۲ میلادی آغاز نمود و در کارنامه او بازی در فیلم معروف موزیکال دبیرستانHigh School) Musical) وجود دارد.
2-آدری:(Audrey) دختری که آرزوی داشتن یک درخت واقعی را در رویای خویش پرورانده است، و این آرزو در نهایت بوسیلهِ «تِد» برآورده می شود. انتخاب تِیلور سوییفت(Taylor Swift) به عنوان نماینده اکولوژیستها(Ecologist)-مُدافعانِ محیطِ زیست-و کسی که آرزوی داشتن درختی طبیعی را دارد هوشمندی کارگردان در پیش برد اهداف فلسفیاش در القای باورها به حساب میآید؛ چرا که استفاده از ستاره معروف موسیقی که از طرفداران زیادی در سطح جهان برخوردار است کمک شایانی به کارگردان در حقنه پیام خود به مخاطب دارد.
3-وانسلـِر:(Once-ler) داستان زندگی وانسلر این گونه است که در روزگاری که او قصد تجارت و ثروتمند شدن را در سر داشته به مکانی زیبا و جنگل گونه برخورد میکند و تصمیم میگیرد با برگهای آن درختان نوع خاصی از پوشاک را تولید کند؛ به این ترتیب او بعد از قطع کردن اولین درخت، طی اتفاقاتی خارقالعاده با موجودی پشمالو با سبیلهای پر پشت مواجه میشود که خود را لوراکس و محافظ درختان معرفی میکند. لوراکس و وانسلر در ابتدا با یکدیگر درگیر میشوند اما در نهایت وانسلر با قول دادن به عدم قطع درختان، اجازه زندگی در این مکانرا از لوراکس میگیرد؛ داستان ادامه پیدا نموده و در روزی وانسلر به وسیله برگهای درختی که قطع کرده موفق به ساخت نوعی پوشاک شده و به طور اتفاقی آن جنس مورد اقبال مردم قرار میگیرد. وانسلر که خود را در برابر تقاضای گسترده مردم مشاهده میکند، با پیمان شکنی و زیر قول زدن خود تصمیم به قطع درختان میگیرد تا آنکه بعد از مدتی تمام درختان قطعشده و در این زمان است که وانسلر بار دیگر به تاجری ورشکسته تبدیل میشود. قطع تمام درختان توسط وانسلر، آلودگی هوا را در پی داشته و در نهایت موجب قدرتمند شدن اوهر(O'Hare) میشود. اما وانسلر که اکنون پیر شده و دیگر توان کار کردن ندارد، همچنان دانهای از آن درختان را در نزد خود نگه داشته و با اعطای آن به تد، از او میخواهد تا آن را در وسط شهر بکارد. صداپیشگی این نقشِ«خرابکار» را، اِدهِلمس(Ed Helms)، با سابقه بازی در سه گانهِ خماری(The-Hangover) برعُهده گرفته است.
4-لوراکس:(Lorax) که صدا پیشگیِ این نقش بر عُهده، پیرِ دوبلاژِ آمریکا دَنیِل دویتو(Daniel-DeVito) بازیگر و کمدین آمریکایی است که؛ در نقش لوراکس(Lorax) ایفای نقش می نماید؛ حضور این بازیگر با سابقه بازی در فیلم بازگشتِ بَتـمَـن(Batman Returns) جذابیت شخصیتی ویژه ای را به لوراکس بخشیده است. لوراکس در آغازِ فیلم خود را به عنوان محافظ و حامیِ مُحیطِ زیست چنین معرّفی می کند: «من لوراکس(لوراخس) هستم، من برای درختان حرف می زنم(=سُخـَنگویِ درختان هستم)»{یا: من Loraxهستم. بجای درختان صحبت میکنم. درختانی که خود زبان ندارند.} امّا؛ لوراکس چگونه وارد داستان می شود؟ بدین صورت که بعد از قطع کردن اولین درخت، طی اتفاقاتی خارقالعاده با موجودی پَـشمالو با سبیلهای پُـرپُـشت مواجه میشود که خود را لوراکس و محافظ درختان معرفی میکند. گفتگوهای جنجالیِ میان وانسلِر و لوراکس، در حقیقت هر مخاطبی را به طور ناخودآگاه به سمت موضوع محیطزیست و مشکلات ایجادشده به دلیل حاکم شدن نظام سرمایهداری سوق میدهد. لوراکس-و هم فکرانِ او: تِد، آدری و مادربزرگِ تِد-، «نمادِ هایِ مبارزه با تخریبِ مُحیطِ زیست»-و در پیِ آن احیایِ محیطِ زیست-و«مسئولِ ارائه چهرهای منفی از مدیران شهری به عنوان سرمایهدارانی که صرفا به فکر انباشت دارایی خود هستند»می باشند. نظر شخصیت های مثبتِ کارتون-یعنی؛ تِد، آدری و لوراخس-در مقابلِ شخصیت های منفیِ کارتون-یعنی؛اُوهر و وانسلِر-قرار دارد، و سازندگانِ این انیمیشن در پی القایِ«دیدگاه هایِ دیدگاههای هستیشناسی و معرفتشناسی»(شناخت خدا و موجودات از طریقِ مُحیط) می باشند، که از نظریات«پروفسور یورگـِن هابِرماس» نشات گرفته است.
موردِ دیگری که منتقدان این انیمیشنِ جذّاب-حتّی منتقدانِ مذهبیِ آمریکا-را به نقدِ این انیمیشن وادار کرده است، موضوعِ«نفیِ مُنجیِ آسمانی» می باشد. بدین صورت که؛ لوراکس به هنگام قطع درخت توسط وانسلر طی اتفاقاتی خارقالعاده و عجیب از آسمان به زمینه آمده و از تنه درخت خارج میشود؛ وی که در این انیمیشن موجودی فرازمینی محسوب میشود، خود را مسئول حفاظت از درختان معرفی نموده و از ابتدای حضور خود در داستان به مقابله با وانسلر میپردازد. تصویر ارائهشده از لوراکس (Lorax) و همچنین دیگر ویژگیهایی که به آن اشاره خواهد شد همگی تشابهات زیادی با موضوع منجی دارد؛ لوراکس به عنوان محافظ درختان پس از حضور خود سنگ یادبودی برای درخت بریده شده درست کرده و پس از آن با وانسلر به دلیل قطع درخت به تقابل میپردازد؛ اگر چه در ابتدا وانسلر از عمل خود توبه میکند اما پس از مدتی پیمان شکنی نموده و شروع به قطع سراسری درختان میکند و لوراکس توان ممانعت در برابر او را ندارد، پس به آسمان عروج کرده وانسلر را با انبوهی از مشکلات تنها میگذارد و این همه در حالی است که در سکانس نهایی و پس از آن که تد در کاشت دانه درخت موفق شده و دوباره درختان جدید جوانه میزنند، لوراکس بازگشته و در کنار وانسلر قرار میگیرد. به عبارتی دیگر، نوع شخصیت لوراکس در این انیمیشن و همچنین هبوط و عروج او در کنار منش نصیحت گونه وی برای هدایت وانسلر و تلاش او برای بازدارندگی او از اشتباه و یا زنده کردن کاریکاتور گونه وانسلر توسط وی، به واقع تطبیقی الحادی با منجی متصور در جهان مسیحیت است، مسیحی(ع) که به عنوان مُنجیِ آخرالزمانی از برای ایشان مطرح است. بدون شک تشبیه منجی آخرالزمان به موجودی شبیه لوراکس بیشرمانهترین نوع توهین به اعتقادات دینی و ایمانی جهانیان محسوب میشود که متأسفانه این توهین در قالب سرگرمی به مخاطبین کودک و نوجوان حقنه شده است.ارائه تصویر کاریکاتور گونه از منجی و بیخاصیت نشان دادن لوراکس در برابر وانسلر و یا منفعل بودن او در برطرف نمودن مشکلات ایجاد شده توسط او و القایی مسموم از منجی محسوب میشود.
-
مَسیح در نگاهِ اَناجیل و مقایسهِ آن با محتوای فیلمِ«لوراکس»
1-ظهورِ عیسی: در بخش 4 از نامه اول پولُس به تِسالونیکیان، صفحات 565 و 566 آمده است:«خداوند(عیسی مسیح)، خود با فرمانی بلندآواز و آوای رئیس فرشتگان و نَفیرِ شیپورِ خدا، از آسمان فرود خواهد آمد. آنگاه نخست مردگان در مسیح زنده خواهند شد. پس از آن ما که هنوز زنده و باقی مانده ایم، با آنها در ابرها رُبوده خواهیم شد، تا خداوند را در هوا ملاقات کنیم، و بدین گونه همیشه با خداوند خواهیم بود.». این حقایق توسّط پیشگویی که هاله ای از نور و تاریکی در کُلبه ای، به تِد گُفته می شود، و آن پیشگو او را«موجودی افسانه ای و کمی اعصاب خوردکُن، البتّه نگهبانِ جنگل؛ بقولِ خودش«لوراخس»...». بعد در صحنه ای یک ماهیِ نارنجی رنگ با زدن ضربه به تنه درخت، موجب می شود که ابرها در هم به چرخش درآیند و رعدی به تنه درختِ قطع شده توسّط وانسلِر بزند، و پس از آن رعد به آسمان برگردد، و پس از تاریک و روشن شدنِ هوا، دوباره رعدی به تنه درخت بخورد و هوا روشن شود، و«لوراکس» از تنهِ درخت بیرون بیاید. در حالی که«لوراکس» پس از بیرون آمدن متعجّب است، و به یادگار دورِ تنهِ درخت را سنگچین می کند و می گوید:«خدا رحمتش کند..». این مسئله خود نفی مُنجی و به پایان رسیدن دورانِ طلاییِ پس از ظهور مُنجی را اظهار می کند. در صفحه 75 از انجیل متی{بخش 24: انتظار برای بازگشت مسیح» آمده است:«... هیچکس آن روز و ساعت را نمی داند جُز پدر(خداوند)؛ حتی فرشتگان آسمان و پسر(عیسی مسیح) نیز از آن آگاه نیستند.» در ادامه روزگار ظهور عیسی مسیح را به آمدن نوح تشبیه میکند و آمدن عیسی را در اوج خوشی مردم می بیند؛ که او تمامی این سرخوشی ها را به هم می زند. در دامه می گوید:«... زیرا نمی دانید سرور شما(عیسی مسیح) چه روزی خواهد آمد... زیرا پسر انسان(پسر خداوند=عیسی مسیح) در ساعتی خواهد آمد که انتظارش را ندارید...پس آن غلام امین و دانا(عیسی مسیح) کیست که اربابش(خداوتد) او را به سرپرستی خانواده(مخلوقات، بویژه انسان ها) گماشته باشد تا خوراک آنان را به موقع بدهد؟... اما اگر غلام شرور باشد و با خود بیندیشد که«اربابم تاخیر کرده است» و به آزار همکاران خود بپردازد و با میگساران مشغول خوردن و نوشیدن شود، آنگاه اربابش در روزی که انتظار ندارد و در ساعتی که از آن آگاه نیست خواهد آمد...». در اینجا نفی آگاهیِ خدا از زمان و مکانِ ظهور-و اصلاً وجود خداوند-اظهار می شود. و فهمیدن این نکته زیادهم سخت نیست که بدانیم«لوراکس» بعد از ظهور از میانه تنهِ بریدهِ درخت، چگونه می تواند به شهر مسلّط شود، و زندگیِ مُرده را باز گرداند؟...
2-مُرده زنده کردنِ عیسی: در بخش 7 از انجیلِ لوقا، صفح 174، تحت عنوانِ«زنده کردن پسر بیوه زن» آمده است:«... چندی بعد عیسی رهسپاری شهری شد بنام نائین... سپس نزدیک رفت و تابوت را لمس کرد. کسانی که آن را حمل می کردند ایستادند. عیسی گفت:«ای جوان! تورا می گویم، برخیز». مرده راست نشست و سخن گفتن آغاز کرد!...». در انیمیش لوراکس، در اواسط فیلم-و پس از تهدید لوراکس به والنسِر جهت نابود کردن درختان، و حوادث پس از آن وصحبت های پیشگو با تِد با این عنوان که«اصلاً! چرا اینقدر خاطر درخت ها رو میخوای...»-وقتی که والنسِر بخواب میرود، گروهی از خرس های کوچک قهوه ای رنگ، والنسِر را به رهبری«لوراکس» به نزدیک رودخانه می برند و او را در رودخانه می اندازند. پس از چند لحظه لوراکس با صدای بلند قصد بیدار کردن او را دارد و می گوید که قصد بیدار کردن او را دارد. با این که لوراکس قصد شوخی والنسِر را دارد؛ امّا تخت خواب درجریان شدید رودخانه می افتد و پس از کشمکش های فراوان در نهایت لوراکس به فکر می افتد که نقش منجی را بازی کرده، و با رها کردن سنگی از بالای کوه و اصابت سنگ به پُشتِ تخت، او را از افتادنِ در درّه و غرق شدن نجات می دهد. امّا پس از افتادنِ والنسِر بر زمین لوراکس در جهتِ زنده کردن و نَفَس دادن به او تلاش می کند که فایده ای ندارد، ولی در نهایت دو خرسِ قهوه ای کوچک را به هم می مالد تا که انرژیِ برق به وجود می آید، و با گذاشت دو خرس بر سینه والنسِر، او شُک زده شده و زنده می شود؛ و پس از خوشحالی به اینجا می کشد که«لوراکس» او را برای دورکردنِ فکرِ والنسِر از قطع درختان به رودخانه انداخته است. در اینجا نیز مُنجی و مُعجزه عیسی(ع) به تمسخر گرفته می شود. در این سکانس ها خداوندی وجود ندارد، و تمامی این کارها یک مُنجی نارنجی رنگِ تمسخر آمیز بنام«لوراکس» انجام می دهد.
3-عُروجِ عیسی: در بخش 17 از انجیلِ مَتی، صفحه 52، تحت عنوانِ«دومین پیشگویی عیسی درباره مرگ و رستاخیز خود» آمده است:«... پسرِ انسان(عیسی مسیح) به دست مردم تسلیم خواهد شد، آنها او را خواهند کُشت، و او روز سوّم برخواهد خاست...». در انیمیش خلاف حقیقت واقع می شود، و«لوراکس» به آسمان می رود، در حالی در جایِ سنگیِ عُروج او نوشته است:«Unless=مگر اینکه...». البته این پیشگویی ها در صفحات 49{پیشگویی عیسی درباره مرگ خود} و 59{سومین پیشگویی عیسی درباره مرگ و رستاخیز خود} نیز بطوری دیگر آمده است.{البته در اناجیل دیگر نیز با بسط-و تصرّف-آمده است.} در فیلم با مُنجی بنام«لوراکس» مواجهیم که هیچ کار درست و خدمت نمی کند که هیچ؛ دردسرساز ترینِ شخصیت ها نیز هست. در حقیقت کمک های او فایده ای ندارد، و تِد در پایان تُخمِ درختان را بدست می آورد و زندگی را به شهر برمی گرداند، در حالی که او نیز با اینکارش می خواست به عشقش یعنی«آدری» برسد، و اگر این عشق در میان نبود، ممکن بود این پایانِ خوش نیز از فیلم گرفته شود.
بر این اساس اگر چه یکی از اصلی ترین وظایف دستگاههای فرهنگی کشور نظیر صدا و سیما ایجاد سرگرمی برای کودکان است، اما سؤال آن است که ایجاد این سرگرمی به ازای چه بهایی است و کانون پرورش فکر کودکان و نوجوانان که در این زمینه مسئول رشد و تعالی کودکان و نوجوانان این نسل از جامعه ایرانی است با چه تدبیری در پی برطرف کردن این دست القائات از ذهن و جان کودک ایرانی است.
***
5-اُوهر: O-hare)) یک از مهمترین شخصیت هایِ منفیِ انیمیشن، سرمایه داریست که مسئولِ فروشِ اُکسیژن می باشد. او به هر حیله ای که هست، برای بدست آوردنِ منافعِ خود تلاش می کُند. اُوهر با دست زدن به کارهایی چون: آلوده کردنِ شهر، از بین بردنِ درختان، اذیت و آزار ساکنان شهر-بوسیله دو محافظ غول پیکر و سیاه پوش-، جلوگیری از خروجِ مردم از شهر، نماد مسئولین شهری ای را بازی می کند، که تمامی خواسته هایِ خودشان را بر مردم تحمیل می کنند. کسانی که از حضورِ مردم در صحنه هایِ گوناگون می ترسند، و هرکاری را برای ساکت کردنِ آنها می کنند. به عبارتِ دیگر، آزادیِ عَمل و قُول را از مردم گرفته اند، و مردم بازیگرانی هستند که نقشه هایِ آنان را عَمَلی می کنند. اُوهر «نمادِ حاکمیّت مطلق» است، و نقش کسی را بازی می کند که جان-و حتّی نَفَس مردم که به اُکسیژن وابسته است-و مال ساکنانِ شهر را بدست گرفته است.
-
پایانِ داستان
در نهایت؛ وانسلر با قول دادن به عدم قطع درختان، اجازه زندگی در این مکان را از لوراکس میگیرد؛ داستان ادامه پیدا نموده و در روزی وانسلر به وسیله برگهای درختی که قطع کرده موفق به ساخت نوعی پوشاک شده و به طور اتفاقی آن جنس مورد اقبال مردم قرار میگیرد. وانسلر که خود را در برابر تقاضای گسترده مردم مشاهده میکند، با پیمان شکنی و زیر قول زدن خود تصمیم به قطع درختان میگیرد تا آنکه بعد از مدتی تمام درختان قطعشده و در این زمان است که وانسلر بار دیگر به تاجری ورشکسته تبدیل میشود. قطع تمام درختان توسط وانسلر، آلودگی هوا را در پی داشته و در نهایت موجب قدرتمند شدن اُوهر(O'Hare) میشود.امّا؛ وانسلر که اکنون پیر شده و دیگر توان کار کردن ندارد، همچنان دانهای از آن درختان را در نزد خود نگه داشته و با اعطای آن به تد، از او میخواهد تا آن را در وسط شهر بکارد. در این بین اوهر که از ماجرا آگاه شده تصمیم میگیرد تا دانه را از تد برباید چرا که رشد درختان به معنای ایجاد هوای پاک بوده و همین مسئله موجب میشود تا کمپانی اکسیژن سازی اوهر ورشکست شود؛ اما در نهایت طی تقابلی بین اوهر و محافظین او با تد و همچنین آدری و مادربزرگ تد، کمپانی اوهر شکستخورده و مردم از فریبخوردگی خود آگاه میشوند و بار دیگر درختان طبیعی در شهر به وجود میآید.
-
نَقدی بر اِنتقادها
1-نقاطِ قوّت: الف)تصویرسازی هایِ صورت گرفته بسیار خوب، زیبا و موسیقی در متن در تقارنِ با آن بود.ب)شخصیت ها خوب بازی کردند، و صداپیشگان توانستند قدرت خود را به خوبی نشان دهند.-حضور بازیگران و خوانندگان معروف بر ارزش کار افزود.-که این باعث میشود تا تماشاگر بجای توجه به بازیگران و خواننده های مورد علاقه شان، حواسشان معطوف به شخصیتهای داستان شود. ج)کارگردان ها صحنه های کتاب را بدرستی بازسازی کرده بودند.-نسخه 2012 فیلم، نسبت به نسخه 1972 رُشد قابل توجّهی داشت. د)هم ساختار روایی داستان اصلی که بر پایه بازگشت به گذشته است را حفظ نموده است و هم به محتوای داستان یعنی حمایت از محیط زیست و دیدگاه ضد سرمایه داری آن که مجادلات فراوانی را موجب شده وفادار مانده است-به این دلیل که همسرِ مرحوم شدهِ دکتر سئوس«آدری» نام داشته است.
2-نقاطِ ضعف: الف)انکارِ دین و ایمان به خدا، انکارِ اعتقاد به غیب، انکارِ وُجود پیامبران و مُعجزات، ردِّ متون مقدَّس بوسیله سرکوب و تحقیرِ رسولان، ردِّ وجود مُنجیِ آخرالزّمانی ونیز نفی آیاتِ الهی، و نیز کاریکاتوری نمایاندن ملائک. ب)نشان دادن مسئولینِ شهری و حُکّام به عنوانِ ابزارِ ظُلم، و فردستادگانِ خداوند برای آزارِ آنها.، با زدن برچسب«هَیولا»،و معرّفی اشخاص خوب و کاردرست به عنوانِ«حومه نشین» و«حیوان».ج)معرّفی اُلگوهای اشتباهِ دین-منظور اصلِ هر دین است-جهتِ دوستیابی، ازدواج و روابطِ ناسالم بین دُختر و پسر-این مورد تخریبِ فرهنگ ها را مدّنظر قرار داده است.د)تقویتِ حسّ تجاوز به حریمِ دیگران، در جهت بدست آوردنِ منافعِ شخصی. هـ)بعضی از سکانس ها در نسخه اصلِ کتاب موجود نیست، ولی بعداً اضافه شده است. نمونه بارز آن شخصیت Mr.O'Hare است که نه آنقدر سرگرم کننده است و نه آنقدر توجیه داستانی دارد تا زمانی مناسب از فیلم را به خود اختصاص دهد. بنابرین، اگر شما از قسمت های اضافه شده لذّت خواهید بُرد.و)نگاه به مسئلهِ مُحیط زیست با نگاه افراطی و خودخواهانه، نه نگاهِ«حرفه ای و احساسی».
-
در نتیجه؛
دیدنِ این انیمیشن برای تمامی گروه های سِنّیِ کودک و نوجوان-بویژه کودکان 4 تا 7سال-توصیه نمی شود.
-
افزوده: روانشناسی رنگ ها در«لوراکس»
رنگِ نارنجی، بارزترین رنگِ استفاده شده در این انیمیشن می باشد، که جذابیت آن را بیشتر کرده است.-از موی و سبیل«لوراکس» گرفته، تا لباس ها و رنگِ وسایل و...-{البته، لازم به گفتن نیست که رنگ سیاه و خاکستری در«لوراکس» مخصوصِ شخصیت های منفی استف و شخصیت های مُثبت، به رنگ های روشن و اصلی درآمده اند.} نیز؛ اکثر رنگ های موجود در فیلم، از قبیل: صورتی، قزمز، زرد، بنفش، سبز، کِـرِمی، قهوه ای روشن، آبی-روشن، کمرنگ و پُررنگ-، سفید، خاکستری، طَـلایی و... همگی یا از ترکیب در رنگ های اصلی به«نارنجی» تبدیل می شوند، یا در ساختِ رنگِ«نارنجی»{و«زرد»}دخیل اند. پس در اینجا شایسته است که در مورد روانشناسیِ رنگِ نارنجی نیز مطالبی آورده شود. نارنجی رنگِ خوشبختی می باشد. این رنگ احساسات ما را آزاد و باعث ترویج احترام به خود می شود و به خاطر اثر تحریک کنندگی آن با افسردگی مقابله و شوخ طبعی را در انسان پرورش می دهد.این رنگ چون ترکیبی از زرد و قرمز است به عنوان یک رنگ انرژی زا در نظر گرفته می شود. رنگ نارنجی به طرق گوناگونی شاد به نظر می رسد و مثل زرد تحریک کننده و مانند قرمز مملو از شور و علاقه و نشاط؛ هرچند که با یک درجه کمتر، می باشد.رنگ نارنجی به گرما ، خورشید ، انرژی و پاییز اشاره دارد. این رنگ تغییر فصلها را نشان می دهد که با این مفهوم به صورت یک مرز (حدفاصل) می باشد، یعنی رنگ تغییر بین گرمای تابستان و سرمای زمستان. اگر شما می خواهید توجهی را بدون داد و فریاد به دست آورید از رنگ نارنجی استفاده کنید، چون این رنگ توجه را مطالبه می کند. این رنگ به افراد فعال و متکی به نفس اشاره دارد. نارنجی یکی از رنگهای التیام دهنده می باشد و گفته می شود که میل به غذا را افزایش داده و نیز باعث تحریک اشتیاق و خلاقیت می شود. نارنجی یعنی؛ شور و نشاط با بردباری .افرادی که لباس نارنجی را دوست دارند ، معمولا متفکر و صمیمی هستند؛ این افراد اغلب فعال و لایق هستند.-البته در فیلم اشخاص نارنجی پوشی چون«لوراکس» منفعل و نالایق هستند-آنها مستقل و انگیزه دهنده، رقابت جو و با قدرت سازماندهی خوب می باشند. از رنگ نارنجی برای جلب توجّه در علامتها یا تابلوهای ترافیکی در جاده ها و بزرگراهها و آگهی ها استفاده می شود. ولی وقتی که در اتاق خواب استفاده شود، ممکن است شخص را در حالت بیدار نگه دارد. دکتر «مَک نوتون» این رنگ را ضد خستگی-برای همین است که کودک را تا چند ساعت میخکوب می کند-نامگذاری کرده،این رنگ باعث حالتِ خوش بینی در فرد می شود. نارنجی از ترکیب دو رنگ زرد و قرمز که هر دو گرمند بوجود می آید نشان دهنده جذب و هیجان فراوان و بر گوارش موثر است.بر اثر این رنگ نبض تندتر می زند، ولی بر فشار خون اثر ندارد.
-
منابع:
الف)نقدِ«جیمز براردینلی»، با ترجمه بهروزِ آقاخانیان، نشر اختصاصی از پایگاهِ«نقدِ فارسی». ب)مقالهِ«نقد و بررسی فیلمِ خارجی لوراکس(The Lorax)»از میثمِ کریمی. ج)مقالهِ«انیمیشنِ لوراکس؛ نفیِ مُنجیِ آسمانی»از مجیدِ شیردستیان. د)انجیل حضرت عیسی، ترجمه و نشر هزاره سوّم. نیز؛ «تصاویرِ استفاده شده در صفحات، از پایگاهِ «سینما پِـرِس» انتخاب شده بود.»