مرزهای "عُرضَه"!!!
#متن_کاملا_جدی
🌺مرزهایِ "عُرضه"😳😳😳
از قدیم الایّام تا بحال؛ شعرا و ادبا و اهل فنّ و شاید هم "اهلِ بخیه"؛ معیارهایی را برای "سنجشِ عُرضه" در افراد گوناگون بدست داده اند، که نقدهایی بدان وارد است، که عرض خواهیم کرد.
از ملاک های شاخص و اولیّه این امرِ خطیر "بالاکشیدنِ آبِ بینی(snot)"ست؛ که دائره المعارف مجازی «ویکی پدیا» آن را چنین تعریف کرده است: «عبارت است از بالا کشیدن مُخاط بینی با دَم شدید که معمولاً به منظور رفع گرفتگی بینی یا آبریزش بینی انجام میشود. این عمل در واقع عکس "فینکردن" است.». در زبان فرنگی معادل این واژه "Sniffle" می باشد. بقول فردوسی بزرگ که درین باره سروده ست:
جهانی ز پیری شده نوجوان
همه سبزه و "آب های روان".
خدا می داند غیبت نمی خواهیم کرد؛ ولی "سبزه" را احتمالاً حکیمِ گرامی، مَجاز از "سبیل" گرفته است، و چه زیبا صورت بسته است این بیتِ "نوستالژیک" را. یعنی فردوسی نیز "سبیل" و "آبِ بینی" را ملاکی برای نوجوانی و "نوخطّی" گرفته است. خدایش بیامرزاد!
مَخلص کلام اینکه: اگر بشما گفتند "عُرضه بالاکشیدن آبِ بینی ات را هم نداری" باید سریعاً این معنای کنایی به ذهنِ شما خُطور کند که "بی لیاقت" هستید. در حالی که اگر چند میلیارد پولِ ناقابل! را از از صندوق ذخیره معلّمان بردارید کسی شما را "بی عُرضه" نمی خواند. و ما می دانیم، صلاحِ این امر بر کسی پوشیده نیست.
امّا ملاکِ دیگر؛ که عبارت است "بالا کشیدنِ شلوار". که بنظر معادل فرنگیِ آن "Pants up pants" می باشد. و کلّاً "بی عُرضه"، طبق تعریفِ مرحوم جمال زاده در «فرهنگ عامیانه»: " کسی که کارها را با بی لیاقتی انجام دهد" می باشد.
و اگر بخواهیم شواهد دیگری را نیز ذکر کنیم باید مطالبی را که ذیل این واژه در لغتنامه مرحوم دهخدا آمده است را کاملاً نقل کنیم: « بی عرضه (ص مرکب )(از: بی + عرضه )(در تداول عوام و ظاهراً بغلط)(یادداشت مولّف )، کسی که دارای بزرگی و بزرگ منشی نباشد. آدم بی مصرف بیکاره .آدم بی وجود که از وی کاری ساخته نباشد. بی تشخص . زبون . فرومایه . مقابل باعرضه.(از ناظم الاطباء)».
پس این ملاک هم شد برای ما وسیله ای تا "بی عُرضه ها" را بشناسیم؛ گرچه هنوز برخی فرق شلوار و زیرشلوار و از این دست ابزار را نمی شناسند.
یادمان هست کسی گفته بود: "ما دُزدیم ؛ X عُرضه نداشت ما را بگیرد". یا اینکه کسی گفته بود : "امثال Y عرضه یک نطق در مجلس را نداشتند". جالب شد! حتّی جایی شنیدیم که گفته شد: "دبیرکل سازمان ملل عُرضه نداشت". به به! عجب شوربایی دُرُست کردیم. یا شخصی دیگر با بکار بردن آرایه تشخیص(Personnification) نوشته بود: "ﺑﺎﻧﻮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﻫﺎﯼِ ﻣﻦ ﻋُﺮﺿﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻨﻨﺪ.". چه عاشقانه! و در کتابی تاریخی خواندم: "مظفرالدّین شاه عُرضه آدم کُشى نداشت والاّ آن مى کرد که پدرانش کردند". و خیلی از اینها که لازم نیست بیاوریم. البته اگر ترکیبِ "بی عُرضه بودن" را در کاوشگرِ "گوگل" نیز وارد کنید این جملات به چشمتان می خورد: "شوهرم بی عرضه است و به درد هیچ کاری نمی خوره. چیکار کنم؟"، " بی عرضه بودن مرد؛ عامل اختلاف" و...، که کسی که این عناوین را دنبال می کند، حتما دلایل در پیِ آن آمده را نیز باید بخواند؛ شاید نظرش عوض شد.
حالا بیاییم و "ملاک های بی عُرضگی" و "با عُرضگی" را یکبار دیگر باهم مُرور کنیم، شاید جوانه اُمید در وُجودمان رویید!
1- ملاک های بی عُرضگی: عدمِ توانایی در بالاکشیدنِ آبِ بینی، و عدم توانایی در بالا کشیدنِ شلوار. که در صورت عکس شده این حالات فرد "باعُرضه" است.
2- ملاک های با عُرضگی: قاپیدن چندمیلیارد پولِ ناقابلِ معلّمِ بیچاره!(چه "تتابعِ اضافاتی" ساختم!)، عدم توانایی در گرفتن دُزد، عدم توانایی در خطابه و نُطق، توانایی در آدم کُشی، عدم تواناییِ شوهرداری و... . که اگر عکس این موارد نیز ثابت شد، "بی عُرضگی" را در پی خواهد داشت.
👨✈️ نتیجه اینکه از این ردیف کردن ها گرفتیم این بود که: "با عُرضه ها در جامعه بیشتر از بی عُرضه ها وُجود دارند.»(شاید هم برعکس!). برای اینکه در سردرگُم نمانید، و مثلِ این حقیر در ماندن بین هرکدام از این دسته ها مردّد نشوید، بهترست از عنوانِ این مقاله! بهره ببرید؛ یعنی "رویِ مرزهایِ عُرضه" حرکت کنید.
📣 در نوشته های بعدی، به "مرزهایِ کلاس"(باکلاس/بی کلاسی) خواهیم پرداخت. خداحافظ!
🔥البته پیشنهاد می شود: داستان کوتاهِ "بی عُرضه"(از: آنتوان چخوف) و رُمانِ "دفترچه خاطرات یک بی عرضه"(از: جِف کینی) را نیز حتما بخوانید.🔥
🌺الحقیر الفقیر: ملّانصر 🌺