ارادت مسعود سعد سلمان به لبیبی
نویسنده: هادی دهقانیان نصرآبادی
بدین قصیده که گفتم، من اقتدا کردم
به اوستاد«لبیبی» که سیدّالشعرا است
نامش «مسعود»، پدرش «سعد»، و نسبش به «سلمان» می رسد . در بین سالهای 438 تا 440 در لاهور پاکستان به دنیا آمد. اصل وی همدانی ست[1]، چنانکه «رهی معیّری» در رباعی ذیل به معرفی وی می پردازد :
مسعود که یافت عزّ و جاه از لاهور
تابـید چـو نــور صبحـگاه از لاهور
سالارِ سخنوران به تازیّ و دریست
خواه از همدان باشدوخواه از لاهور
قصیده را نیک می سروده، قطعه را غرّا و با قوّت می گفته است، و رباعیاتی از وی بجا مانده است. غزل را به او نسبت نداده اند، امّا مدحیه و حبسیه هایی را به او بسته اند. چند مثنوی توصیفی را نیز از او دانسته اند، که از احوال وی در زندان حکایت می کنند . شاعران پیش از مسعود، وی را ستوده اند و مورد مدح قرار داده اند. همچنانکه خاقانی در غزلی او را مردی دانا و نیکو خوانده است :
مسعود سعد نه سوی تو شاعری است فَحل[2]
کاندر سخنش گنج روان یافت هر که جست
ظهور او در شاعری مصادف بود با سلطنت سلطان ابراهیم غزنوی[3]، و هنگامی که سیف الدّوله محمود بن ابراهیم بسال 469 والی هندوستان شد. مسعود سعد در معیّت وی به هند رفت و به عزّ وجاه رسید. سنایی در این باره تحت قصیده ای طولانی، با عنوان «در مدح مسعود سعد سلمان» موقعیت وی را توصیف کرده است :
هر ثنایی که گفتی اندر خلق
خلق و اقبالِ تو،ترا آن کرد
چه دعا گویمت که خود هنرت
مر تو را پیشوای دو جهان کرد
[1] - اجداد مسعود سعد همدانی بودند همچنین سعد سلمان پدر مسعود اهل همدان بود ولی ارباب تذکره درباره زادبومش اختلاف دارند. بنا به گفته سدید الدین عوفی در همدان به دنیا آمده است. دولتشاه سمرقندی زادگاهش را جرجان میداند، وااله داغستانی گوید که اصلش از همدان است ولی مدتها در لاهور به سر بردهاست، غلامعلی آزاده، وی را اهل لاهور میداند؛ و بدیعالزمان فروزانفر در سخن و سخنوران زادگاهش را لاهور نوشتهاست .
[2] - نیک، دانا، مرد برجسته و ناور و نیکنام
[3] - حیات مسعود سعد سلمان مصادف با عهد شش پادشاه غزنوی بودهاست که عبارتاند از؛ شاه فرخزاد، سلطان ابراهیم، مسعود بن ابراهیم،شهرزاد، ملک ارسلان و بهرامشاه. کودکی او در عهد پادشاه فرّخزاد بوده و زندگی ادبی و خدمت شاهی او، از عهد سلطان ابراهیم، آغاز میشود.