Dedicated to "Noam Chomsky"; Starter of "Heraldic-Proverb Order"
Factors Affecting Language Transformations
"Hadi Dehghanian Nasrabadi
Teacher of Persian Language and Literature (from Iran)"
Review:
Different ethnic groups have always been in this series to make small or major changes in their language in different ways. This has led a group of scholars to study the language and types of developments and the views of each nation and nation on this topic by rooting out the factors affecting linguistic transformations. We are also looking at the question "Does the language have a fixed and stable language?" To search for books and scientific sources, and we have searched for the reasons for its prohibition or denial, or, in other words, the "hypothesis".
Keywords: Language, Transformation factors, Language study, Tribal beliefs, Facial and unit language
نماز آخر!!
می شکافد سقف دنیا، تا که نشکافد سرش
می برد مولا چو غنچه، کعبه را اندر برش
کوچه کوچه، عطر اشکی می رسد،اما خودش؛
چون کبوتر زخمی، و افتاده تیری بر پرش
درد جانکاهی به جانش...نه، به فرقش مانده است
بسکه بر دل می زند، یاد زنی پشت درش
چاه هم دیگر ندارد همدمی، بی کس شده ست
وای براین کوفه! و، هم وای بر گوش کرش!
چون موذن گفت: "قد قامت"، تو را قامت شکست
پشت محراب از غمت خم بود، و هم چشم ترش
....
کوفه! ای شهر پلیدی، شهر نفرین، صبرکن!
تا به پایان آورد مولا، نماز آخرش...
هادی دهقانیان نصرآبادی
15 خرداد 1397(شب قدر)
دیگر خبر مگیر، ز هنجار معرفت
افتاد روی آب، چو زنگار معرفت
در صافی زمان، می چرخ مثل گل
اما به دور عشق، ز پرگار معرفت
دیگر خرابه نیست، انسانیت ولی
ریزد به روی تن، آوار معرفت
حیوان ناطقی، یا ضاحکی؟ بگوش:
از عشق دم مزن، با مار معرفت
دزدید سینه را، بگذاشت کینه را
دیگر چکاره بود؟ عیار معرفت
بقلم هنرپرور استاد عزیزم
جناب آقای علیرضا طالبی پور تفتی
اصولِ
«وزن خوانی»؛
مقدّماتِ«وزن دانی»
هادی دهقانیان نصرآبادی
(مدرسّ ادبیات فارسی یزد)
09138498701
ویژه داوطلبان کنکور، اُلَمپیاد و سنجش
پایه های دهم تا دوازدهم
رشته علوم انسانی
تابستان97
«مُهرِ نام»
برای شهادت امام جوادالائمّه (ع]
من تا نگاه کردنت، بر پِلکِ تو در می زنم
با اشک های داغِ خود، بر سینه و سَر، می زنم
دل، بسته ام بر گوشه ای از سُفرهِ «جود» و کرم
این اربعین جایِ شما، فریادِ «مادر!» میزنم
ما شیعیان با چشمِ خود، عمری گدایی کرده ایم
هرجا که مُهرِ نامِ توست؛ اینبار «حیدر» می زنم
شب را به صبح می برم، با یاد شورانگیز تو
امّا نه مانندِ همه بیهوده هِی، دَر می زنم!
من زائرِ کوی تواَم، تا شهر غربت آمدم
هر وقت از رنجِ غمت، بر قلب خنجر می زنم
راه حرم را رفته ام، انگار با بالِ دلم
اینگونه؛ تا صَحنِ حَرَم، نقش کبوتر می زنم.
هادی دهقانیان نصرآبادی
(دبیر ادبیات فارسی-مدارس یزد)
یکشنبه-21 مرداد 1397
لینک مقاله در سایت «دایره المعارف بزرگ اسلامی»:
https://www.cgie.org.ir/fa/news/216046
لینک مقاله در سایت «بساتین»:
معرّفی اثر
1- نام کتاب: منظومه عرفانیِ «شیخ صنعان و ترسا»(کتابِ شیخ صَنعان)(دیوانِ وحدت)
2- نسخه: (آغاز): بنامآنکهبیانجاممبدا/ بود در عینکثرتفرد یکتا
(انجام):فزوننتوانزد از سرِّ نهان دَم/سخنکوتاهشد، واللّهاعلم
3- توضیحات: مثنوی عشقی و عرفانی دارای حدود ۲۸۰۰ بیت، در 238 صفحه
4- نوع : نسخه خطّی. شماره کتابشناسی ملی: ف۲۹۴۳/شناسه: 815089
5- موضوع: شعر عرفانی - قرن 13هـ.ق
6- پدیدآور: محمّدِ هندی (وحدت)
***
پیشینه داستانی پیرنگ :
داستان شیخ صنعان یکی از زیباترین و بحثبرانگیزترین داستانهای ادب فارسی می باشد. محقّقان بسیاری از جمله: بدیع الزّمان فروزانفر و مجتبی مینُوی پیشینه این داستان را به حکایتی در کتاب «تحفه الملوک» از آثار منسوب به امام محمّد غزالی نسبت می دهند. از سویی عبدالحسین زرین کوب با جمع بندیِ این نظریات، به ارائه رای خویش مبنی بر حدیثی که در کتاب «ذَمُّ الهَوی» از ابنِ جوزی آمده است می پردازد و این قول که در مورد مردی ساحل نشین می باشد«که سیصدسال خدای را عبادت کرده و سرانجام عاشق زنی شد و عبادت خود را رها کرد و کافرشد»، همراه با شخصی «عبدالرّزاق» نام ذکر شده است. زرین کوب با این رای عبدالرزّاق را که راوی داستان بوده است، عامل ایجاد این داستان می داند. امّا از طرفی محمّدرضا شفیعیِ کدکنی در مقدّمه کامل و جامع خویش بر منطق الطّیر عطّار، متن تحفه الملوک را از نظر ساختاری و نحوی و نیز نوعِ دید واژگان، نسبت به کتاب تحفه الملوک ناهنجار می داند. به نظر شفیعی« اگر{تحفه الملوک}نوشته غزالی نباشد، نوشته کسی است که قبل از روزگار عطّار می زیسته است. پس؛عطّار متاثّر از اوست.». کدکنی با اشاره به نظر فروزانفر مبنی بر سُلطه صلیبیان بر بیت المقدّس، نظر دیگران را در مورد نوشتن شدن این کتاب{تحفه الملوک} توسّط غزالی رد می کند. زیرا؛ نویسنده زمانی که کتاب را در مقدّمه خویش به یکی از پادشاهان تقدیم می کند، در شام می زیسته است، در حالی که غزالی مسلّماً در توس(طوس) و نیشابور(نشابور) بوده است، و مهمتر اینکه مسئله غلبه صلیبیان بر بیت المقدّس را هیچ کدام از کتاب های تالیف شده در آن زمان ذکر نکرده اند. شفیعی ذکر حادثه غلبه بر بیت المقدّس را در آثار غزالی غریب می داند. به گفته او: «مولّف تحفه الملوک که دوقرنی بعد از غزالی و یک قرن بعد از عطّار می زیسته است، تحت تاثیر منطق الطّیر بوده است». شفیعی نسخه دست نویس ابراهیم بن عوضِ مراغی(مراغی 1) را که خود از آن بهره برده است، جامع ترین و بهترین نسخه منطق الطّیر در جهان می داند، و بر این اساس و نیز تاریخ تالیف این نسخه، ادّعای مینُوی و فروزانفر مبنی بر تاثیرعطّار از تحف الملوک را ردّ می کند.
در سوگ متفکر انسان، داریوش شایگان
/ هادی دهقانیان نصرآبادی
دیگر مگو سخن تو ز احوال "شایگان"
زیرا؛ گسست رشته امیال "شایگان"
رنگ شکوفه ها، به سیاهی بدل شده است
اینبار؛ می خورد رقم سال "شایگان"
2 فروردین 1396
***
"اولین روزهای فصل بهار
در دلم بود؛
موجی از ماتم
نگرانی؛ به سفره "نوروز"
با گلی "سرخ" آمده بود
هشتمین"سین" خوان ما انگار
به غباری، گرفته بود؛
آری؛
به "سیاهی" و "ماتم" و "زاری".
لینک مقاله:
هادی دهقانیان نصرآبادی
۱۳۹۶/۱۰/۲۰