سرای نگارین

دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران، شاعر آیینی و مدرّس دانشگاه

سرای نگارین

دانشجوی دکتری ادبیات دانشگاه تهران، شاعر آیینی و مدرّس دانشگاه

سرای نگارین

hadidehghanian4@gmail.com

اتَزْعَمُ انَّکَ جِرْمٌ‏ صَغْیِرٌ
وَفیْکَ انْطَوىَ الْعالَمُ الْاکْبَر

****

(ای انسان!)
آیا خود را
جرمی کوچک می‌پنداری؟
حال آن‌که
جهان بزرگ‌تری
در تو نهاده شده است.


*حضرت امیر(ع)*

آخرین نظرات

۱۹ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

با طایفه دانشمندان در جامع دِمَشق بحثی همی‌کردم که جوانی در آمد و گفت: «درین میان کسی هست که زبان پارسی بداند؟». غالب اشارت به من کردند. گفتمش: «خیرست».گفت: «پیری صد و پنجاه ساله در حالت نزعست و به زبان عجم چیزی همی‌گوید و مفهوم ما نمی گردد.گر به کرم رنجه شوی؛ مُزد یابی، باشد که وصیتی همی‌کند.». چون به بالینش فراز شدم این می گفت:

 

«دریغا که بر خوان الوانِ عمر

دمی خورده بودیم و گفتند بس»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۷:۳۶
هادی دهقانیان نصرآبادی

بویِ خوبِ یاس می آید، ز کوی فاطمه(س)

کوچه خوشبو شد خدایا! از چه؟ بوی فاطمه(س)

بِضعه آل رسول(ص) است، آنکه می آید ز راه

روسفید عالَمیم از، مِهر روی فاطمه(س)

لُطف می بارد به یُمنِ مَقدمش، از آسمان؛

تازه شد عالَم، قسم بر تار موی فاطمه(س)

تشنه ات هستیم بانو! مرحمت کن، تُحفه ای!

خوش بُوَد نوشیدنِ کوثر، ز شویِ فاطمه(س)

غیرت مردانه ات می گیرد این دل را، چه سخت

مست باشد، هر که گردد مستِ خویِ فاطمه(س)

بر مَشامم می رسد، هردَم ز گُل ها بَهره ای؛

چون که بوی یاس می آید، ز کوی فاطمه(س)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۷:۲۸
هادی دهقانیان نصرآبادی

“A Man is Known…”A man is known by the books he reads. by the company he keeps. by the praise he gives . by his dress, by his tastes . by his distastes . by the stories he tells . by his gait . by the motion of his eye . by the look of his house, of his chamber . for nothing on earth is solitary . but everything hath affinities infinite…

***

آدمی را می توان شناخت :از کتابهایی که می خواند و دوستانی که دارد  و ستایش هایی که می کند و لباسهایش و سلیقه هایش و از آنچه خوش نمی دارد و از داستانهایی که نقل می کند و از طرز راه رفتنش و حرکات چشمهایش و ظاهر خانه اش و اتاقش؛ زیرا هیچ چیز بر روی زمین مستقل و مجرد نیست، بلکه همۀ چیزها تا بی نهایت با هم پیوند و تاثیر و تاثّر دارند.

***
رالف والدو اِمِرسِن (فیلسوف و نـویسنده آمـریکایی)

ترجمه: دکترحسین مُحِی الدّین الـــهیِ قُمشه ای

برگرفته از کتاب "در قلمرو زرین

"(365 روز با ادبیّات انگلیسی)

شمــــاره 340 صفحـــه 594

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۷:۱۲
هادی دهقانیان نصرآبادی

گویند که‏ هارون الرّشید از منظره‏اى‏ مى‏نگرید؛ کسائى(علی بن حمزه،یکی از قراء هفتگانه قرآن کریم)‏ را دید که فرزندان او را-محمّد الامین و مأمون را-تعلیم مى‏داد و کسائى به شُغلى برخاست از جاى‏، مأمون و محمّد الامین برخاستند و نعلین پیش او نهادند. هارون الرّشید را از آن حال عَجَب آمد. خادمى ایستاده بود در خدمتِ وى‏، هارون الرّشید از آن خادم پرسید: کیست آنکِ بزرگ‏ترین مردمان او را خدمت کنند؟ خادم گفت: تویى‏ یا امیر المؤمنین! هارون الرّشید گفت: غلطى که آن کسائى است، که مأمون‏ و محمّد الامین را علم و هنر تعلیم مى‏دهد و ایشان از براى شَرف علم خدمت مى‏کنند، وکسائى مى‏شنید.کسائى‏ گفت: یا امیر المؤمنین! لَو کُنت مَعَهُما لَکان قَلیلا. یعنى‏ اگر تو نیز با ایشان بودى‏، هنوز اندک بودى. لِانّى اربّى اَرواحِهُما و اَنت تَربّى اَبدانِهُما. زیرا که من جان ایشان مى‏پرورم و تو تن ایشان مى‏پرورى.

منبع: تحفة الملوک، اثر علی بن فقیه محمود الاصفهانی،

تصحیح دوفوشه کور، ص20             

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۷:۱۱
هادی دهقانیان نصرآبادی

فی البداهه در مسیر تفت-یزد نسبت به استاد عزیزم

دکتر سیدمحمود الهام بخش سرودم:

(بتاریخ هفدهم آذرماه 1395)

عجب نیکوست، شعرِ خوب "الهام"

 

زده طعنه به هر محبوب "الهام"

بباید بُرد تُحفه بهرِ عشّاق

 

ز نُقلِ نَقل و هم مکتوبِ "الهام"

شدم از دستِ آن والامقامی

 

چو عیسی عاشق و مصلوبِ "الهام"

چه گویم؟ مُهرِ مِهرَش بر دلم زد؛

 

شده ارکان ز هم، زآشوبّ "الهام"

به هرجا بنگرم، از شعر و از نثر

 

بساطش بشکند، جاروبِ "الهام"

اگر خواهم بنوشم مَی ز طبعش

 

چه بهتر گر بُوَد مشروبِ "الهام"

قیامت می کند، این قامت و مَن

 

نگاهم گشته هم، مجذوبِ "الهام"

نباشد شعرِ تو، ای "روزبه" جان!

 

به چشمِ عاشقان، مطلوبِ "الهام"

خدایا! دست و پا بشکسته گفتم

 

ز وصفِ قَدر، و شعرِ خوبِ "الهام"

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۷:۰۴
هادی دهقانیان نصرآبادی

مَیا کعبه، ای صاحب بیت و حَجر

میا؛ خون حق، در رگ صُبح و فجر

حسین(ع) ای سپهدار میدانِ عشق

کُجا می رسم من، به ایوانِ عشق؟!

رسیده است آیا که خون خواهِ تو

رسد مشتعل، سوی درگاهِ تو؟

***

تو از کوفیان، نامه ها خوانده ای؛

تو از نسلِ حیدر به جا مانده ای

برای چه پس، آمدی سویشان؟!

تو دانی ز سمتِ پدر، خویشان

***

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۶:۵۴
هادی دهقانیان نصرآبادی

عُمریست با عزایِ شما خوگرفته ایم

از شرم، تا به مجلستان روگرفته ایم

مانند مادرانِ کهنسالِ این مَحَل

با عطرِ روضه هایِ شما، بوگرفته ایم

کِز می کنیم گوشهِ مجلس، میانِ جمع

خود را برای گریه، به یکسو گرفته یم

دل را برای سوز، به هر سو نمی کشیم

تا آن زمان، که ماتمِ گیسو گرفته ایم

ما مَردمان لحظه آخر که نیستیم!

ما؛ اَجرِ کار خود؛ همه از "او" گرفته ایم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۶:۵۳
هادی دهقانیان نصرآبادی

 

#متن_کاملا_جدی

🌺مرزهایِ "عُرضه"😳😳😳

 

از قدیم الایّام تا بحال؛ شعرا و ادبا و اهل فنّ و شاید هم "اهلِ بخیه"؛ معیارهایی را برای "سنجشِ عُرضه" در افراد گوناگون بدست داده اند، که نقدهایی بدان وارد است، که عرض خواهیم کرد.

 

از ملاک های شاخص و اولیّه این امرِ خطیر "بالاکشیدنِ آبِ بینی(snot)"ست؛ که دائره المعارف مجازی «ویکی پدیا» آن را چنین تعریف کرده است: «عبارت است از بالا کشیدن مُخاط بینی با دَم شدید که معمولاً به ‌منظور رفع گرفتگی بینی یا آبریزش بینی انجام می‌شود. این عمل در واقع عکس "فین‌کردن" است.». در زبان فرنگی معادل این واژه "Sniffle" می باشد. بقول فردوسی بزرگ که درین باره سروده ست:

 

جهانی ز پیری شده نوجوان

همه سبزه و "آب های روان".

 

خدا می داند غیبت نمی خواهیم کرد؛ ولی "سبزه" را احتمالاً حکیمِ گرامی، مَجاز از "سبیل" گرفته است، و چه زیبا صورت بسته است این بیتِ "نوستالژیک" را. یعنی فردوسی نیز "سبیل" و "آبِ بینی" را ملاکی برای نوجوانی و "نوخطّی" گرفته است. خدایش بیامرزاد!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۶:۵۱
هادی دهقانیان نصرآبادی

دل به دلدار سپردم، دلم از دست برفت

دل دیوانه من، در پی دل مست برفت

دل و دین در دل، و دل داده آن دل شده ام

قامت دل تو ببین، چون که دلم پست برفت

دل بده، حرف مرا گوش بکن، دلبر من!

که ز دل داری دلبند من این هست برفت

تیر دل چون بنهادی به کمان، لطف نما؛

لحظه ای فرصت من ده، که دل از شست برفت

کاروان "دل" این شاعر بیدل بگذشت

تا که از نو برسد دل، دلم از دست برفت

 

شامگاه 25 تیر 1396

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ آبان ۹۶ ، ۱۶:۴۴
هادی دهقانیان نصرآبادی